لولاگر، متفاوت ترین کوچه تهران
به گزارش مهسان بلاگ، گرچه سال ها از عمر ساختمان ها و کوچه لولاگر می گذرد اما با توجه به ادامه حیاط در یک سوی کوچه و حضور و زندگی ساکنان در آن توسط مالکان اصلی، می توان نشانه هایی از زندگی سابق را در این محل دید.

کوچه لولاگر، کوچه کوچکی است در خیابان معروف نوفل لوشاتوی تهران و قدیمی ترین پیتزافروشی تهران نیز در آن قرار گرفته، اما این معروفیت ها نتوانسته ویژگی های قابل توجه و شاخص این کوچه را به خوبی نشان دهد.
کوچه لولاگر یک کوچه قرینه است که تمام خانه ها و نماها، بالکن ها و ساباط ها و پنجره های آنها و حتی درختان کاشته شده در درون خانه ها به صورت قرینه و موازی از ابتدا ساخته شده است. به محض ورود در این کوچه با بالکن ها، پنجره ها و نماهای شیشه ای مشابه در دو طرف کوچه روبرو می شویم که تا انتهای کوچه ادامه دارد. اگرچه سال ها از عمر ساختمان ها و کوچه لولاگر می گذرد اما با توجه به ادامه حیاط در یک سوی کوچه و حضور و زندگی ساکنان در آن توسط مالکان اصلی، می توان نشانه هایی از زندگی سابق را در این محل دید.
بسیاری از شهروندانی که به بهانه خوردن پیتزاهای متفاوت قدیمی ترین پیتزافروشی تهران به این کوچه می آیند معمولا تحت تاثیر فضای متفاوت این کوچه قرار می گیرند.
البته پیرمردها و پیرزن های کوچه لولاگرازاین محله بعنوان دیواره دوقلوها یاد می نمایند، حتی برای آدرس دهی به دیگران ازاین واژه دیواره دوقلوهااستفاده می کردند. و شاید این کوچه بی نظیرترین و تنهاترین کوچه تهران بزرگ است که اینقدراشکال هندسی آن بصورت قرینه ، کاملا دقیق رعایت شده است. و چشمان آدمی را از تماشای آن به وجد می آورد.
بنا به گفته برخی ها ، آن هایی که بساط دستفروشی سیاررا داشتند و درمحلات تهران قدیم بویژه خیابان های منتهی به خیابان نوفل لوشاتو با چرخی ها و یا اتومبیل های سه چرخ ، پیکان وانتی و یا مزدا بفروش هندوانه ، خربزه ، سبزیجات و یا خریدارلوازم خانگی اسقاطی و کهنه بودند ، موقع ملاقات برای صرف ناهارواستراحت محله دیواره دوقلوها را بهترین و ماندنی ترین نشانی برای یکدیگرمی دانستند.
برخی ها هم براین باورند نامگذاری دیواره دوقلوها توسط همین بساط فروشی ها انجام شده است . اما آنچه مهم است اینکه در این محله قدیمی شکل ساختمان ها چنان بهم شبیه هستند. که این شبیه سازی فضا ها در روحیات آدم های این محله تاثیر بسیار مثبتی گذاشته است .
بطوریکه بیشترافراد بخاطرسکنه قدیمی بودن درآن محله همدیگر را به اسم کوچک می شناسند و با همدیگر ارتباط عاطفی بیشتری دارند ، جالب اینکه حرکت رشد قارچ گونه برج سازی دراین محله قدیمی بچشم نمی خورد .
شاید هم فرزندان نسل روز محله فوق برای حفظ و حرمت ارزش های تاریخی بزرگترهای خود ترجیح می دهند . سازه های مدرن را در دیگر نقاط تهران بنا سازند . ولی از طبیعت بکر محله خود غافل نمانند.
برای سرزدن به کوچه لولاگر و یا دیواره دوقلوها می توانید به خیابان حافظ - خیابان نوفل لوشاتو - نرسیده به پل حافظ بروید. واز نزدیک محو تماشای آن باشید.
قصه لولاگر
قصه کوچه لولاگر، قصه زندگی خانواده ای است که کوچه به نام آنهاست: لولاگرها. چند نسل از آنها از همان وقتی که این خانه ها را ساختند تا همین امروز در این کوچه زندگی کردند و هنوز هم مانده اند. نسل اول دو برادر بودند که در زمان پهلوی اول تصمیم گرفتند در این کوچه خانه هایی شبیه به هم داشته باشند.
لولاگرها که این کوچه به نام آنها و شهرت خانه هایشان بر سر زبان هاست، جزو خانواده های معروف و متمول زمانه خود بودند، همین هم بود که در شهر کوچه ای را انتخاب کردند و آن طور که می خواستند ساختند و اول و آخرش هم دری گذاشتند که جایی گردد برای زندگی اختصاصی با خانه های اختصاصی و معماری اختصاصی.
نام لولاگرها اما فراتر از این کوچه و ورای سیمای چشم نواز این خانه ها که این روزها البته فرسوده و رنگ پریده و ترک برداشته اند، در تهران شناخته شده است. تهران نام لولاگر را نه فقط به نام یکی از کوچه هایش که به نام یکی از مشهورترین واقفانش به خاطر می آورد: حاج باقر لولاگر؛ یکی از همان دو برادری که بانی ساخت این کوچه و خانه های دوقلو بود و بخشی از اموالش را وقف ساخت بیمارستان و مسجدی کرد که حالا هر دو به نام اوست: بیمارستان و مسجد جامع لولاگر. همین چند سال پیش هم فهیمه لولاگر، دختر حاج باقر، چند خانه دیگر در حاشیه همین بیمارستان را وقف آن کرد.
خانواده لولاگرها آنها که سال ها پیش در این کوچه رویایی و خانه های منحصر به فردش زندگی می کردند، حالا در تهران و تعدادی هم در دیگر کشورها پراکنده شده اند اما سکونت خاندان لولاگر در کوچه لولاگر هنوز ادامه دارد. لولاگرهایی که ساکنان بخشی از خانه های تاریخی این کوچه متقارن هستند، فرزندان یکی از دو آن برادری هستند که خانه های سمت راست کوچه را در اختیار داشته است.
این سه برادر هرکدام در یکی از خانه هایی که میراث پدری آنهاست زندگی می نمایند و همه آنها هم پیرمردانی سالخورده اند که گذر زمان و شاید هم پیری حال و حوصله ای برایشان نگذاشته که بنشینند و قصه این کوچه را روایت نمایند. صدای زنگ یکی از خانه ها که بلند می گردد - از همان زنگ های سوت بلبلی قدیمی است - یکی از لولاگرها در را باز می نماید، سیما و صدا و لحن کلامش شبیه آدم های قدیمی است. با محاسن بلند خاکستری و صورت سرخ و سفید می پرسد که هستید و در را که باز می نماید یک جمله بیشتر نمی گوید: مریضمو نای حرف زدن ندارم. ببخشید...بازماندگان خانواده لولاگر اگرچه روایتگران خوبی از تاریخ این کوچه نیستند اما تداوم سکونت همان ها در این کوچه و نگه داشتن خانه های پدری شان است که سبب شده کوچه لولاگر مثل خیلی دیگری از کوچه ها و خاطره های تهران هنوز زیرپای بولدوزرها با خاک یکسان نشده باشد. این را آقا داود، می گوید و بعد چهارپایه قرمز رنگش را می گذارد کنار در مغازه و نگاهش را می دوزد به چشمانت: نمی گذارند این کوچه خراب بشه. نگذاشتند، یعنی ما نگذاشتیم. مگر می گذاریم خراب نمایند و بسازند؟ او یکی از قدیمی ترین ساکنان این کوچه است و به روایت خودش یازدهم بهمن سال 40، همین جا اولین پیتزا فروشی ایران را در مغازه ای کوچک در همین خیابان به راه انداخت. آقا داود، با موهای سفید و چشمان سیاه براق و لبخندی که از جنس لبخندهای آدم های قدیمی تهران است، کالباس های لیونر را می برد و روی آنها آویشن و پنیر می پاشد و می فرستند داخل تنور. هنوز هم پیتزا را به سبک پیتزاهای دهه 40 می پزد و مردم از نقاط مختلف تهران می آیند تا ببینند قدیمی ترین پیتزافروشی شهر کجاست و پیتزاها به سبک دهه 40 چه مزه ای می دهد. این مغازه کوچک با دیوارهای نوستالوژیکش که سربازان زمان جنگ، قبل از رفتن به جبهه می آمدند و روی دیوارهای آن یادگاری می گذاشتند و می رفتند، خودش یکی از دیدنی های این کوچه است. روبه روی مغازه آقا داود دری هست که مردم روی آن یادگاری ها نوشته اند.
آنها که در کوچه لولاگر برو و بیایی دارند و پیتزا داود با همین مغازه کوچک و چهارپایه های رنگ به رنگ پاتوقی برای دورهم جمع شدن های آنهاست معتقدند، در کوچه لولاگر نه فقط سیما و هندسه خانه ها، که خودِ آقا داود هم با شخصیت خاص و مغازه متفاوتش و حافظه ای که از گذشته های این کوچه دارد، به خودی خود یک میراث فرهنگی زنده است. روی دیوار مغازه اش نوشته: خالی بستن ممنوع و بالای سرش در جایی که پیتزاها را به تنور می فرستد زنگی هست که وقت هایی به صدا درمی آید. وقت نواختن این زنگ زمانی است که: کسی برای کسی خالی می بندد... از دیگر قوانین این پیتزافروشی قدیمی این است که آقا داود نه به سفارش مشتری ها که بنا به تصمیم خودش سفارش ها را ثبت می نماید. نسیم، یکی از مشتری های این مغازه می گوید: وقتی می گیم چهار تا پیتزا، می پرسه چند نفرین؟ می گیم سه نفر و آقا داود می گه، چهار تا زیاده، دو تا بستونه! پیتزا خوردن در این مغازه آداب دیگری هم دارد و آن این که وقتی غذا تمام شد، آقا داود از مشتری ها می پرسد: سیر شدی؟ و اگر جوابنه باشد یک پیتزای دیگر می فرستد داخل تنور و می دهد دست خورنده های پیتزا!
برای آقا داود که در این کوچه جوانی گذرانده و حالا پیر شده، کوچه لولاگر یک کوچه نیست و دیوارها و خانه هایش، جغرافیای کوچه و درهایش، درخت ها و آدم هایش چهارچوبی است که خاطره یک عمر زندگی را قاب گرفته. حالا دلش قرص است که این کوچه به قول خودشمیراث فرهنگی شده اما می گوید: این کوچه هیچ تغییری ننموده، همانی بوده است که از اول بوده. این طرف کوچه که دست پسران لولاگر است هنوز، اما خانه های آن طرف را چند سال پیش فروختند به بیمارستان مروستی. می گفتند قرار است بیمارستان را بزرگ نمایند، اما بعد نشد. میراث فرهنگی گفت نمی گردد و الان هم خالی است و شاید هم بخشی از خانه ها انبار اجناس بیمارستان. ما از این کوچه خاطره ها داریم. قدیم این خانه ها برو و بیایی داشتند، نردبان هایی داشتند که بین خانه ها گذاشته بودند و از روی آنها می رفتند توی خانه هم و می آمدند. فیلم دیوانه ای از قفس پرید را هم این جا فیلمبرداری کردند. دخترخاله بازرگان هم مدتی در این کوچه می نشست. یک مقطعی هم همسایه های ارمنی داشتیم که رفتند. خیلی وقت ها فکر می کنم اگر ما دیگر نباشیم چه می گردد؛ مثلا قدیما ساعت 12 شب که می شد درهای کوچه را می بستیم. چند سال پیش شهرداری آمد درهای کوچه را بکند. من نگذاشتم. می گفتند این جا کوچه است و کوچه که در ندارد. گفتم این جا یک کوچه معمولی نیست، این جا پاساژ است. نمی دانم شاید روزی که ما نباشیم بیایند و درهای کوچه را بنمایند...در کوچه لولاگر غیر از خانه های قدیمی و پیتزا داود، مغازه قدیمی دیگری هست که کنار آن تابلوی تعمیرات کفش پذیرفته می گردد نصب شده، تابلویی به سبک و سیاق تابلوهایی که دست کم 40 سال پیش در تهران می ساختند؛ با همان خط نستعلیق و ساده و کوچک. علاوه بر این دو مغازه در این کوچه که سال ها یک کوچه خانوادگی بوده، یک دارالترجمه، یک تولیدی و یک دفتر بیمه هم هست.
اولین پلاک کوچه در سمت چپ، یکی از قُل ها که مهتابی های بزرگ و حیاطی کوچک دارد، این روزها در دست مرمت است البته نه توسط سازمان میراث فرهنگی که یکی از نواده های همان خانواده لولاگرها با خوش ذوقی آمده و آستین ها را بالا زده و غبار زمان را از رنگ و روی خانه زدوده است. او می گوید قرار است این خانه به یک ساختمان فرهنگی چند منظوره تبدیل گردد، مجموعه گالری و یک کافه رستوران فرنگی.او که از طرف مادری با خانواده لولاگرها نسبت دارد، می گوید خانه های سمت شرقی کوچه متعلق به عموی مادربزرگش بوده است و خودش هم در فاصله سال های 3 تا 7سالگی در این کوچه زندگی نموده است. به گفته او که نام کوچکش محسن است، تعدادی از خانه های آنها یعنی خانه های ضلع شرقی کوچه چند سال پیش فروخته شد، دلیل اصلی هم این بود که خانه ها خالی افتاده بودند و به تدریج متروکه می شدند و جایی بودند برای رفت وآمد معتادان. این بود که مالکان بخش شرقی کوچه آنها را فروختند به بیمارستان: بیمارستان برنامه ای برای توسعه داشت اما این برنامه متوقف شد، تا جایی که من خبر دارم الان درحال فروش این خانه ها به افراد جدیدی هستند که می خواهند بیایند و این پلاک وسطی کوچه را هم مرمت نمایند و کاربری مثل همین گالری و کارهای فرهنگی به آن بدهند. در ساختمانی که چند میلیارد تومان صرف مرمت آن شده و 5 سال است که در دست مرمت است، افزون بر گالری و کافه رستوران فرنگی، طبقه ای هم برای سکونت پیش بینی شده، انتخابی که نشان می دهد مالکان این خانه ها که سال ها در کوچه ای خانوادگی زندگی کردند، نمی توانند از این کوچه و خاطره هایش دل بنمایند.کوچه لولاگر در خیابان نوفل لوشاتو با خانه های به هم چسبیده فقط خاطره یک کوچه خانوادگی نیست، تصویری از سبک زندگی و معماری متفاوت و منحصربه فرد تهران در همین دوران معاصر است. در روزگاری که تهران این قدر آشفته و پریشان و در هم ریخته نبود و نه فقط خانه ها که کوچه ها هم جای آسایشی برای زندگی بودند و نماهای خانه ها و معماری کوچه ها چشم انداز آرامشی برای آدم ها.تهران را دیگر سال هاست که با کوچه هایش نمی شناسند و ساخت و سازهای بدقواره و سوءمدیریت هایی که گریبان این شهر را گرفته، کوچه های پرخاطره را زیر پای ساختمان های زشت خاک نموده اند و راه باز است برای بدسلیقه هایی که آمده اند تا شهر را در همه کوچه ها و محله ها یک دست و یک شکل نمایند. در همهمه این سمفونی گوش خراشی که از خانه های تازه از راه رسیده تهران به گوش می رسد، اگرچه کسی از خاطره های کوچه ها نمی پرسد اما خانه های کوچه لولاگر با این که پیر شده اند و غبار زمان بر شانه هایشان نشسته، خسته نیستند؛ چراغ زندگی در آنها روشن است و هنوز فارغ از این که تهران بزرگ شده یا نه، شهر قد کشیده یا نه، این کوچه با خانه های به هم پیوسته اش که هر کدام آینه ای برای یکدیگرند با خاطره هایش و با آدم های قدیمی مانده از سال های دورش نفس می کشد. تا چند سال دیگر؟ کسی نمی داند...
منبع: سفرگوdorezamin.com: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور ارزان، تور لحظه آخری، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه