چیانگ مای: شهری که انگیزه جهانگردی به من داد

به گزارش مهسان بلاگ، برای آغاز هیچ وقت دیر نیست؛ حتی اگر موضوع جهانگردی باشد.

چیانگ مای: شهری که انگیزه جهانگردی به من داد

آنچه در ادامه می خوانید، سخنان شخصی است که با مسافرانی در چیانگ مای دیدار می نماید و آنان جهت زندگی او را تغییر می دهند؛ از آن پس تصمیم می گیرد زندگی و برنامه هایش را در جهت جهانگردی بچیند.

هیچ وقت انقدر اشتیاق رفتن به جایی را نداشته ام. البته برای رفتن به ایسلند و مراکش و سفری که پارسال به کارائیب داشتم هیجان زده بودم اما نه اینقدر.

بسیار خب، من بسیار هیجان زده هستم، اما مدت های مدیدی است که انقدر هیجان نداشته ام. وقتی چند روز پیش داشتم به سمت بانکوک پرواز می کردم، در شیشه هواپیما بازتاب چهر ه مرد مشتاقی را دیدم که می خواست آنجا را دوباره ببیند. آن مرد من بودم. گویی به خانه آمده بودم.

برای سال ها رویای آن را می دیدم که به ریشه هایم بازگردم؛ کوله پشتی ام را بر کولم بیندازم و بدون هیچ برنامه ای دوباره سفر کنم. با این حال در زندگی همواره مسائلی پیش می آید و سفرها به تأخیر می افتند. همواره یک چیزی می پرد وسط!

البته راحت است که یک برنامه عادی روزمره داشت و در لاک راحتی بنشینیم. در این صورت روزها می گذرند و پیش از آن که به خود بیاییم، سال ها می گذرند و فهرست جاهایی که می خواهیم ببینیم بلندتر و دست نیافتنی تر می شوند.

پس از ماه ها صحبت درباره آن، اکنون واقعا اینجا در جنوب شرق آسیا هستم. پایان به حقیقت پیوست! دوباره به تایلند، کشوری که همه چیز از اینجا آغاز شد، برگشتم تا زمانی طولانی را در آن بگذرانم. در همین دو روزی که اینجا بودم، بیش از ماه ها استراحت حس آرامش دارم.

من در کشوری هستم که در سفر اولم به آن دو بار در یک روز جیبم را زدند، چون فکر می کردم غذاهای خیابانی اش ترسناک است، مک دونالد می خوردم و تمام خلاقیتم برای خاکی بودن رفتن به هتل سه ستاره بود.

با این حال تمام لحظه های آن سفر را دوست داشتم! آن سفر باعث شد تا از محدوده امن خود خارج شوم و بیشتر سفر کنم.

اکنون آغاز سفر پنج ماهه است و می خواهم از تمام لحظاتش لذت ببرم و از تمام فرصت ها استفاده کنم. می خواهم سفر کوله گردی را از شهر چیانگ مای، جایی که با پنج مسافر دیدار کردم و زندگی ام را تغییر دادند، آغاز کنم. آن ها به من نشان دادند که می توان با پولی کم، سفری درازمدت داشت و باعث شدند به همسفرم بگویم اسکات، من به خانه خواهم رفت و از کارم استعفا می دهم تا دور جهان را سفر کنم.

گاهی تصور می کنم که آن ها چه شدند. چه مدت سفر کردند؟ کجا رفتند؟ الان چه کار می نمایند؟ شک دارم که اصلا مرا به یاد آورند و اگر به خاطر عکس دسته جمعی قدیمی نبود، شاید من هم آن ها را از یاد می بردم.

آن ها زندگی ام را تغییر دادند و مرا در جهتی انداختند که امروز هستم.

آنچه مرا به سفر کردن کشاند، حس وقایع بی نهایتی است که همراه می آورد. می توانی هر کاری می خواهی انجام دهی و هرگز درنخواهی یافت که روز تو را به کجا می برد. وقتی به چند ماه آینده نگاه می کنم، همان حس دوباره به من دست می دهد. با آن که یک جهت کلی در ذهن دارم، اما گزینه های بسیاری نیز وجود دارد و ممکن است از هر جایی سر در آورم. تنها چیزی که می دانم این است که در جاهایی جدید خواهم بود، چیزهای جدیدی خواهم دید و آدم های جدیدی را دیدار خواهم کرد.

بعد از دو ماه در اینجا، از اقیانوس آبی آرام می گذرم و به آمریکای جنوبی می روم. در آنجا به گشت و گذار در پاتاگونیا (Patagonia)، ماچو پیچو (Machu Picchu) و آمازون می پردازم.

من خوش شانسم که شغلی دارم که به من اجازه می دهد به آن طرف جهان بروم و هر چقدر می خواهم در آنجا بمانم. اما حتی اگر شرایط مرا ندارید، اجازه ندهید آن روی محافظه کار درون، شما را از اقدام باز دارد. هرگز برای آغازی دوباره و به دست آوردن چیزهایی که همواره آرزویش را داشتید، دیر نیست.

اگر قرار است آخر به باشگاه یا کلاس پایکوبی بروید یا تیراندازی یاد بگیرید، هرگز برای آغاز دیر نیست. هرگز دیر نیست که بگویید عزیزم، بیا آخر بچه ها را برداریم و به اروپا برویم.

همانطور که دیو متیوز (Dave Matthews) گفت آینده جای خوبی برای آن که روزهای خوب تان را در آن قرار دهید، نیست.

و اکنون من دارم بهترین روزهایم را سپری می کنم.

مجله سرگرمی: مجله سرگرمی و گردشگری

باتسک: مترجم آنلاین، دارالترجمه آنلاین

منبع: کجارو / nomadicmatt.com
انتشار: 30 مرداد 1400 بروزرسانی: 30 مرداد 1400 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 26323

به "چیانگ مای: شهری که انگیزه جهانگردی به من داد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چیانگ مای: شهری که انگیزه جهانگردی به من داد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید