در جستجوى فرهنگ وهویت در بستر هنر

به گزارش مهسان بلاگ، تئاتر کودک و نوجوان یکى از مهمترین و تاثیرگذارترین رسانه هاى موجود در ایران است که اگر درست به آن پرداخته گردد به سادگى مى توان توجه مخاطب را بیش از این به آن جلب نمود و تاثیرات مثبتى در زمینه هاى فرهنگى هنرى اقتصادى اجتماعى بر روى نسل هاى آینده گذاشت. در تئاتر کودک و نوجوان چهارچوب هاى حساسى وجود دارد که در تئاتر بزرگسال لحاظ نمى گردد. دلیل این چهارچوب ها حساسیت هاى بالا و مهم سنین کودکى و نوجوانى است و همین نکته باعث مى گردد تا تولیدکنندگان و هنرمندان کوشش مضاعف کنند که با دانایى کامل در این راه حرکت کرده و نسبت به احتیاج واقعى مخاطبان تولیدات خود را عرضه کنند.

در جستجوى فرهنگ وهویت در بستر هنر

در جستجوى فرهنگ وهویت در بستر هنر

نویسنده:امیر مشهدى عباس

منبع:روزنامه رسالت - شماره 6300

تئاتر کودک و نوجوان یکى از مهمترین و تاثیرگذارترین رسانه هاى موجود در ایران است که اگر درست به آن پرداخته شود به سادگى مى توان توجه مخاطب را بیش از این به آن جلب نمود و تاثیرات مثبتى در زمینه هاى فرهنگى هنرى اقتصادى اجتماعى بر روى نسل هاى آینده گذاشت. در تئاتر کودک و نوجوان چهارچوب هاى حساسى وجود دارد که در تئاتر عظیمسال لحاظ نمى شود. دلیل این چهارچوب ها حساسیت هاى بالا و مهم سنین کودکى و نوجوانى است و همین نکته باعث مى شود تا فراوریکنندگان و هنرمندان کوشش مضاعف کنند که با دانایى کامل در این راه حرکت نموده و نسبت به نیاز واقعى مخاطبان فراوریات خود را عرضه کنند. از آنجایى که فراوریات نمایشى ما نسبت به توانایى هنرمندان ما بسیار اندک است و آثار موجود هم با نواقص بسیارى ارائه مى شوند مى توان سنجید که تئاتر کودک و نوجوان از شیرازه دچار مشکل است. بچه ها و نوجوان داراى انرژى و پتانسیلى هستند که اگر فقط بخواهیم آنان را درک کنیم باید به دوران کودکى و نوجوانى خودمان برگردیم .انرژى اى که اگر درست راهنمایی شود مى تواند قدرت، خلاقیت و نوآورى را در آینده به شکل واقعى در پی داشته باشد و رسانه ها نقش بسزایى در این راهنمایی دارند. قسمت عمده اى از این انرژى به تصویرسازى فکرى و خیال پردازى مربوط مى شود و نمایش خلاق با جهانى فانتزى و ایده صندلی بسیار مناسبى براى تخلیه این انرژى محسوب مى شود که با همذات پندارى مخاطب با شخصیت اصلى (قهرمان) یک نمایش یا قصد انجام مى پذیرد. وقتى مخاطب بتواند ظرف، خلاقیت و خیال پردازى خود را به درستى خالى کند مى تواند دوباره آن را پر کند و این جایگزین سازى چرخه اى براى فرایند رشد تفکر خلاقانه ایجاد نموده تا همین تمرین باعث کارآزموده شدن و به کارگیرى مناسب خلاقیت در سازندگى و آموزندگى نسل آینده خواهد شد.

پس شکافتن لایه هاى روانشناسى مخاطب در هنر نمایش تئاتر و حرفه اى شدن براى عمل کردن اصولى و علمى تنها وظیفه ساده ما دست اندرکاران نمایش است. تئاتر کودک و نوجوان تفاوت هاى بسیارى با تئاترهاى دیگر دارد که به چند نمونه از آن اشاره مى کنیم.

بازیگر است که در میان تمام عوامل اجرایى قدرت و وظیفه بیشترى نسبت به دیگر دست اندرکاران را دارد چون براى ارتباط برقرار کردن هر چه بیشتر با مخاطب او مجبور است از حضور مخاطب استفاده کند و یا از روى صحنه به میان مخاطب برود و همین امر باعث مى شود که زمان نمایش، نوع ورود و خروج بازیگران، موضوع هاى حاشیه اى و برخى اوقات فاصله گذارى نمایشى تغییر کند. موسیقى در نمایش عظیمسال در جاى خود حرکت مى کند اما شاید بتوان گفت در تئاتر کودک یک اصل محسوب مى شود و پا از جاى خود فراتر مى گذارد. چون موسیقى در تئاتر کودک همانند یک شخصیت حائز اهمیت است.

اگر نویسنده اى بخواهد براى هم نسل و هم فکر خود (عظیمسال) اثرى را خلق کند مى داند که حداقل نیازى به تغییر ماهیت فکرى خود ندارد و مى تواند از هزاران کلمه عظیم و کوچک استفاده کند اما در نویسندگى براى بچه ها و نوجوانان چنین نکته هایى وجود ندارند چون نویسنده باید ماهیت فکرى خود را بر پایه نیازهاى کودکى و نوجوانى تغییر داده و فقط مى تواند از هفتصد کلمه براى بچه ها استفاده کند چون آنان فقط با این تعداد کلمه آشنا هستند و...وقتى به تاریخچه تئاتر کودک و نوجوان در ایران بنگریم خلاء یک عنصر را به صورت کاملا محسوس مشاهده مى کنیم و آن هم نمایشنامه است. نمایشنامه اولین موفقیت و انتخاب گروه نمایشى ست که همیشه مهجور مانده و به دلیل کم اهمیت شمردن نویسندگان این رشته چه از نظر مالى و چه از نظر ارزشى هیچ گاه نویسندگى نمایشنامه به اسم شغل مطرح نشده و تنها کسانى که علاقه قلبى داشته اند نوشته اند و آن هایى هم که توانمند بوده اند آثار خود را نشر نموده اند.

در تاریخ تئاتر براى بچه ها و نوجوانان که با حمایت هاى وزارت فرهنگ و هنر، کانون پرورشى فکرى بچه ها و نوجوانان و فستیوال هایى همانند جشن هنر شیراز و... از دهه پنجاه رنگ و بویى به خود گرفت و حائز اهمیت شد، فقط تئاترهایى با موفقیت همراه بودند که متن نمایشى مناسبى داشتند (البته گفتنی است که در آن روزها متون نمایشى با وسواس و دقت خاصى نگارش مى شدند) و برخى نمایش هاى دیگر که به شیوه نمایش خلاق و بداهه سازى به اجرا در مى آمدند و از ایده وام مى گرفتند اما اغلب نمایشنامه ها دچار آسیب بود. آیا این به دلیل ساختار شکنى و تاثیرات آوانگارد در هنر بعد از دهه شصت است؟ یا کمبود نمایشنامه نویسان دقیق و با کیفیت؟ آیا مى توان پیش بینى کرد که حل این معضل باید به وسیله چه کسى یا چه ارگانى حل مى شده؟ و یا در جایى که براى بچه ها نسل امروز که ساده ترین سرگرمى هایشان بازى با پیچیده ترین بازى هاى کامپیوترى است ده ها نمایش درباره آموزش مسواک زدن فراوری مى شود... مى توان در خصوص پیشرفت و آینده حرفه اى تئاتر کودک و نوجوان حرفى به میان آورد یا خیر؟ نویسندگان اغلب در موضوعات نمایشنامه هاى خود مبحث نصیحت محورى را غالب بر مسائلى دیگر قرار مى دهند و براى ایجاد فضایى نو به جاى آنکه نوع نگاهشان را تغییر بدهند به خلق شخصیت هاى خیالى و تصنعى مى پردازند که در عین نوآورانه بودن مجذوب کننده هم باشد. اما مبحث اصلى خلق کردن شخصیت است. آیا با به وجود آمدن شخصیت تازه اثر ما با موفقیت روبرو مى شود؟

لزوما نیاز به خلق شخصیتى تازه نیست ونویسنده مى تواند با شخصیت هاى موجود هدف خود را تاثیرگذارتر و باورپذیرتر کند. بهتر است کمى بیشتر به خلق شخصیت هاى عجیب و غریب براى بچه ها و نوجوانان بیندیشیم. بچه ها و نوجوانانى وجود دارند که پس از تماشا نمایش ها فیلم هاى عجیب و غریب که شخصیت هاى نامتعادل و غیرواقعى داشته اند دیگر به تنهایى دستشویى و حمام نرفته اند، در اتاق خود به تنهایى نخوابیده اند، در مدرسه و کلاس درس پرخاش نموده اند و... بله - خلق شخصیت هاى مجذوب کننده نو ولى بدون منطق و هویت براى بچه ها و نوجوانان توهم زایى را به ارمغان مى آورد دلیل آن هم جهانى تصورات و تخیلاتى ست که به مقتضاى سن کودکى و نوجوانى وجود دارد - جهانى آن ها از لحاظ حسى و تحلیلى آن قدر قدرتمند است طبق آمار تحقیقات شخصى بچه ها 23 برابر و نوجوانان 11 برابر عظیمسالان از تماشا تئاتر تاثیر مى گیرند و لذت مى برند.

قصه سازى از قصه ها نه فقط براى نویسندگان و خالقان آثار ادبى و هنرى بلکه براى تمامى کسانى که با قصه و خیالپردازى سر و کار دارند حائز اهمیت است، بچه ها که نیازهاى واقعى خود را به صورت غیرمستقیم در قصه اسم مى کنند، نوجوانان که با قصه به آرزوهاى کوچک و عظیم خود فکر مى کنند، پدر و مادرهایى که شب ها براى بچه هاشان قصه هاى تکرارى تعریف مى کنند، نویسندگانى که شخصیت هاى خلق شده شان را در جهانى قصه و درام به نمایش مى گذارند و... همه و همه قصه مى گویند و مى سازند و مى نویسند. نکته اینجاست که تمامى این قصه ها براى نیاز مخاطب خلق نمى شود و بیشتر بنا بر استقبال آن ها فراوری مى شود و متاسفانه گاهى نیاز مخاطب همان چیزى نیست که از آن استقبال مى کنند، اگر هنرمندان باتدبیرى نتوانند نیاز مخاطب را تامین کنند ناخودآگاه استقبال هم از بین خواهد رفت.

به نمایشنامه بپردازیم که پس از بسته شدن نطفه آن از دیالکتیک شروع مى شود، وجود شخصیت هاى کلیدى و نوع ارتباط آن ها با یکدیگر، کنش ها و واکنش ها، گره ها واجع و فرودها تعریف مى شوند تا به دیالوگ نویسى برسد. اما گر در قسمت دیالکتیک یعنى تفکر اولیه و شروعین، یک شخصیت به درستى خلق شده باشد، در مراحل بعدى محکم تر و منطقى تر مى شود و در صورتى که غیر از این باشد ضعیفتر و غیرقابل باور خواهد شد. هنوز هیچ پرداختى وجود ندارد و همه چیز در فکر نوسینده سیاه و سفید دیده مى شود. همیشه در این زمان وجوه اضافه حذف مى شوند (البته با این منطق که هر چیز، نکته و یا شخصیتى که بودن و نبودنش به اتفاق قصه هیچ کمکى نمى کند باید حذف شود) و حذف شده هاى تاثیر گذار گاهى به شخصیت هاى حاشیه اى اضافه مى شود. و هزاران اتفاق دیگر، تا نمایشنامه آماده مى شود. همه ما، بارها این جمله را از زبان هنرمندان شنیده ایم که: نمایشنامه پس از اجراى نمایش نهایى مى شود. کسانى که فراوری نمایش را تجربه نموده باشند کاملا جمله ذکر شده را درک مى کنند و دقیقا شخصیت هاى خلق شده همین جا خودشان را به معرض نمایش مى گذارند اگر درست خلق شده باشند این توانایى را در اختیار بازیگر و کارگردان قرار مى دهند که آن ها درست راهنمایی کنند و در غیر این صورت آن ها را هم با مشکل روبرو خواهند کرد.

حال اگر نمایشنامه اى با تعریف قصه محورى یا فضا محورى به مرحله نگارشى برسد باید شخصیت هاى عجیب و غریب نوى خلق کند تا بتواند قصه را مطرح کند و پیش ببرد؟

عموم نظرهاى روشنفکرانه به این نکته برمى شود که مواردى همانند: روایت هاى مذهبی، شاهنامه، کلیله و دمنه، قصه هاى ایرانی، داستان هاى گلین خانوم، حسن کچل ها و ملک جمشیدها و... کهنه شده اند و داراى شخصیت هاى کلیشه اى هستند و با چنین اندیشهاى شخصیت هاى عجیب و غریب ویژه اى براى نمایشنامه هایشان خلق مى کنند تا اندیشه خود را (در شکل ظاهر) متفاوت و مجذوب کننده نشان دهند تفاوتى که از لحاظ آرایه فکرى ناسالم بوده و جز آسیب، نکته دیگرى را به همراه ندارد. قهرمانى که دو دهان و سه شاخ دارد و شاید عجیب تر از آن را از معناى قهرمانى (که بیشتر در نوع تفکر معنا مى شود تا در ظاهر) دور مى کنند. در نتیجه هر عملکرد مثبت یا منفى او این بازتاب را در فکر مخاطب ایجاد مى کند که فقط یک قهرمان با دو دهان و سه شاخ مى تواند این گونه رفتار کند و من نمى توانم. آسیب دیگرى که گریبانگیر مخاطب مى شود ضعیف دیده شدن انسان در مقابل مخلوقاتش است و از آن جا که مخاطب مى شود ضعیف دیده شدن انسان در مقابل مخلوقاتش است و از آنجا که مخاطب، طبق عادت همیشگى با قهرمان داستان همذات پندارى مى کند سعى بر آن دارد تا رفتار خود را به شکل رفتار قهرمان تغییر دهد و به تدریج شخصیت واقعى و معصوم مخاطب کمرنگ تر مى شود آسیب هایى که از چنین آثارى حاصل مى شوند بسیارند و تاثیرات آن وحشت آور، که ما نکته را به همین بسنده مى کنیم و به چگونگى رهایى از چنین گزندهایى مى اندیشیم. این نکته افکار بسیارى از دست اندرکاران فراوریات نمایشى ویژه بچه ها و نوجوانان را در جهان به خود مشغول ساخت تا به راهکار منطقى دست پیدا کردند. و آن هم تغییر نگاه به شخصیت هاى قصه ها، نمایشنامه ها و فیلمنامه هایى ست که با دقت و ظرافت بسیارى در گذشته خلق شده است. اگر بتوانیم عینک نگاهمان را عوض کنیم و با عینکى تازه به قصه هاى خلق شده بنگریم مى توانیم با همان شخصیت هاى قدیمى و قصه ها که از لحاظ منطقى محکم هستند و آسیب رسانى ندارند قصه نومان را فراوری کنیم. طبق نظر روانشناسان فراوری آثار هنرى ویژه بچه ها و نوجوانان دیزنی: خلق شخصیت هاى باورپذیر و منطقى زمانبر است و این زمان جوابگوى رشد مخاطب نیست و براى اینکه بتوانیم به سرعت مخاطب قدم برداریم باید از شخصیت هاى موفقى که در گذشته خلق نموده ایم با شیوه اى نو و هدفى تازه در فراوریات خود استفاده کنیم. و پیامد این تفکر آثار موفقى همانند: هرى پاتر، شرک، تام و جری، فاستون، کاسپر و... فراوری و عرضه شدند که با استقبال بى نظیرى روبرو شدند و در همگى آن ها به طور مستقیم و غیرمستقیم از شخصیت هاى خلق شده در گذشته استفاده شده بود.

جوهر کلام ایجاد قصه براى نمایشنامه اى نو با فضایى تازه به وسیله شخصیت هاى قصه هاى خلق شده در ادبیات نمایشى است و چگونه تجربه کردن این شیوه قصه سازى در پیدا کردن رابطه اى است که شخصیت هاى قصه هاى متفاوت با یکدیگر دارند. باید از زوایاى متفاوت به قصه یا داستان نگاه کنیم براى مثال داستان زندگى حضرت یوسف بارها در نمایش، فیلم، انیمیشن و... خلق شده است و دیگر یک اثر نو و بکر محسوب نمى شود اما داستان نکات و مجذوب کنندهیت هایى را در دل خود دارد که آن را براى اینکه دوباره از نگاهى تازه خلق کرد ارزشمند مى کند. زوایایى نظیر: داستان زندگى حضرت یوسف از نگاه گرگى که شایعه شد آن حضرت را خورده است - از نگاه حضرت یعقوب - از نگاه برادرانش - از نگاه کبوتر چاهی، در چاهى که یوسف را زندانى کردند - از نگاه موجودات و انسان هایى که شیفته زیبایى او بودند - از نگاه عزیز مصر - از نگاه زلیخا - از نگاه زندانى اى که تعبیر خواب یوسف زندگى اش را نجات داد و... در مجموع زمانى که نویسنده فرصت یا توانى براى خلق شخصیت محکم و با منطق ندارد مى تواند از قصه سازى از قصه ها استفاده نموده و غیر از این که فرصت دیگرى براى احیاى سنت ها و داستان هاى قدیمى ایجاد نموده نمایشى بدون آسیب را با نوع نگاه نوش به مخاطب عرضه نموده است. البته در گذشته و حال هنرمندانى بوده و هستند که این شیوه را در آزمودن و خطا تجربه نموده اند و دستاوردهاى شان را به عرصه نقد گذاشته اند اما این شیوه به صورت جدى مورد بحث و بررسى قرار نگرفته است از آنجایى که هنوز کمبود نمایشنامه خوب عظیمترین معضل تئاتر کودک و نوجوان محسوب مى شود و هیچ انگیزه خاصى براى نگارش نمایشنامه در نویسندگان ایجاد نشده است.

گروه هاى نمایشى مى توانند با استفاده از این شیوه، تا حد بسیارى ضعف نمایشنامه ها را کاهش داده و تمرکز و خلاقیت هایشان را در فضایى نو به اجرا در بیاورند (نمایشى در خور فهم مخاطبان) و انرژى خود را که صرف فراوری نمایش مى کنند درست راهنمایی کنند و آثار خود را جاودانه سازند. بچه ها و نوجوانان صادق ترین مخاطبان جهان هستند زیرا به هنگام خوشحالى مى خندند به هنگام ناراحتى اخم مى کنند و در زمان دوست داشتن عشق مى ورزند و تمام این حساسیت ها و موشکافى هاى پى درپى براى خدمت به این آینده سازان پاک نیت و نیک سیرت است. پیشرفت بیشتر و بیشتر فراوریکنندگان تئاتر کودک و نوجوان توقعى است که همیشه انتظارش را داریم و فراموش نکنیم که ما مسئولیت سنگینى را به دوش مى کشیم و شاید در نظر گرفتن همین نکته کمى ما را به خود متوجه تر سازد.

منبع: راسخون
انتشار: 29 شهریور 1400 بروزرسانی: 29 شهریور 1400 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 95937

به "در جستجوى فرهنگ وهویت در بستر هنر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در جستجوى فرهنگ وهویت در بستر هنر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید