زندگی بدون ماشین را نمی خواهم!
به گزارش مهسان بلاگ، زن جوان وقتی دید شوهرش ماشین شان را فروخت، تصمیم گرفت به زندگی مشترکش خاتمه دهد. او که سر همین مساله با شوهرش درگیر شده بود، در نهایت پایش به دادگاه خانواده تهران باز شد و درخواست طلاق داد.

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران، این زن وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده نهاده شد، درباره ماجرای زندگی اش گفت: پنج سال است با یاسر ازدواج نموده ام. با یاسر در محل کارم آشنا شدم. بعد از مدتی هم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. از روز اولی که با او آشنا شدم ماشین داشت. وقتی با هم ازدواج کردیم من پس اندازهایم را جمع کردم و با فروختن ماشین یاسر یک خودروی بهتر خریدیم. از همان روز اول می دانست که چقدر به ماشین اهمیت می دهم. همواره از این که با شوهرم بخواهیم بدون ماشین رفت وآمد کنیم یا در مهمانی ها منتظر باشیم کسی ما را به خانه برساند، متنفر بودم. این را همواره به او گفتم. یاسر می دانست این مساله چقدر برایم اهمیت دارد. ولی کاری کرد که خیلی شوکه شدم. فهمیدم که نظر و خواسته من برایش اهمیتی ندارد. او چند وقت پیش به یک نفر بدهکار شد. برای جور کردن این بدهی ماشین مان را فروخت، آن هم بدون این که به من بگوید. حتی نظر مرا هم نپرسید. یک روز آمد و گفت ماشین را به نمایشگاه دار فروختم و بیشتر پولش را هم بابت بدهی دادم. اصلا باورم نمی شد. وقتی فهمیدم این کار را نموده است، خیلی عصبانی شدم. نمی توانستم باور کنم که این کار را نموده است. خیلی راحت به من گفت پولی برای خرید ماشین جدید ندارد و باید مدتی بدون ماشین سر کنیم. من هم عصبانی شدم و دعوا به راه افتاد. با این حال یاسر حاضر نشد که اشتباهش را قبول کند. آغاز کرد به دعوا و داد و بیداد؛ حتی یک ذره هم به من حق نداد. من هم وقتی دیدم او تا این حد خودخواه و خودرای است، تصمیم گرفتم برای همواره به این زندگی مشترک سرانجام دهم. یاسر، مرد زندگی نیست و در آینده با او مسائل بیشتری خواهم داشت. برای همین خودخواهی اش تصمیم دارم برای همواره از او جدا شوم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، نگار خودخواه است نه من؛ من آن موقع در شرایط بسیار بدی بودم. بدهی بسیار زیادی داشتم و نمی دانستم باید چه کار کنم. به هر دری هم زدم فایده ای نداشت. در شرایط بدی بودم. اما او به جای این که مرا درک کند، نگران ماشین بود. یعنی ماشین از من بیشتر برایش اهمیت داشت، تا جایی که تصمیم به طلاق گرفت. من هم وقتی دیدم این زن مرا درک نمی کند، با این پیشنهاد موافقت کردم. وقتی در سختی زندگی مرا تنها گذاشت و فقط به فکر ماشین اش بود، پس من هم نمی توانم روی او حساب کنم. همسرم به فکر همه چیز هست به جز من و زندگی مان؛ یک ماشین تا این حد برایش ارزش دارد که حاضر شد مرا از دست بدهد. برای همین من هم دیگر نمی خواهم با این زن زندگی کنم.
در سرانجام نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در این فرصت از یک مشاور خانواده یاری بگیرند.
همدیگر را متقاعد کنید
سارا شقاقی، روان شناس در این رابطه می گوید: درک کردن در زندگی زناشویی به معنی به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خود با شریک زندگی است. حتی اگر این افکار و احساسات با آنچه از آن ماست متفاوت باشد.
اغلب اختلافات زناشویی به دلیل این است که زن و مرد نمی توانند نیازهای یکدیگر را برآورده سازند. وقتی نیازها برآورده نمی شوند رنجش به وجودمی آید. همین باعث می گردد تقصیر را گردن همدیگر بیندازند.
در زندگی زوج جوان، درک نامناسب از شرایط باعث شده به جای این که برای مشکل پیش آمده به دنبال راهکار ای باشند، با هم لجبازی نموده و کار را به درخواست طلاق کشاندند. در این پرونده زن می توانست شرایط اقتصادی پیش آمده برای همسرش را درک و سعی کند به جای خودخواهی و دیدن خواسته خودش، همراه همسرش باشد و یاری کند مشکل پیش آمده حل گردد.
مرد هم با اطلاع از حساسیت همسرش، او را متقاعد نموده و به او اطمینان دهد بعد از حل مشکل اقتصادی اولین اقدامش خرید ماشین است.
با این رفتار به همسرش این اطمینان را می دهد که خواسته تو برای من هم مهم است. در زمان بروز مسائل زناشویی به جای لجبازی باید به گفت وگو پرداخت و مشکل را از راه گفتمان حل کرد. در سرانجام برای چندمین بار تاکید می کنم دادگاه خانواده و طلاق آخرین راه چاره است و نباید با کوچک ترین اختلافی به فکر جدایی بود. این روش فقط پاک کردن صورت مساله است.
سیما فراهانی - تپش روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاینمجله صادق ویلا: مجله صادق ویلا | آموزش چاپ و طراحی گرافیکی، موشن گرافیک
اخبار ورزشی: اخبار ورزشی، مجله خبری و تحلیلی ورزش ایران و جهان