واکنش های شیمیایی؛ عامل اصلی حیات کیهان

به گزارش مهسان بلاگ، مولکول هایی که سنگ بنای حیات زمینی محسوب می شوند، احتمالا از دو کارگاه مختلف کیهانی منشأ گرفته اند. نخستین آن ها عبارت از ذرات کوچکی هستند -به اندازه دانه های پودر تالک- که غبار بین ستاره ای نامیده می گردد.

واکنش های شیمیایی؛ عامل اصلی حیات کیهان

عرفان خسروی| هر آیینی روایتی از منشأ حیات دارد. سِفْرِ پیدایش نخستین کتاب از اسفار پنج گانه یا تورات، آشناترین روایت برای تمدن غرب است؛ روایتی مختصر و شاعرانه از شش روز خلقت. سرخ پوستان پوئبلو، از خانه ای اجدادی صحبت می نمایند که در زیر دریاچه ای قرار گرفته است؛ جایی که انسان ها، خدایان و حیوانات، زمانی با یکدیگر زندگی می کردند؛ چراکه زمین بالای سرشان، هنوز نرم و نارَس بود.

سرخ پوستان کاگابا، از الهه بزرگ خود این گونه سخن می گویند: مادر آوازهامان، مادر بذرهامان، ما را پیش از هر چیز به دنیا آورد... او مادر تندر، مادر رودها، مادر درختان، او مادر همه چیز است. بعضی از آموزه های هندوئیسم از برهماندا صحبت می نمایند؛ تخمی که همه مخلوقات از آن زاده شدند.

یارورو های ونزوئلا حکایت ماری آبی به نام پؤانا را بازمی گویند که دنیا را خلق کرد. برادرش ایت سیای که یک جگوار بود، آب ها را آفرید و خواهرشان کوما که همسر خورشید بود، مردمانِ یارورو را به دنیا آورد.

روایت های حیرت انگیز دیگری هم هستند که قصه هایی ارزشمند به شمار می فرایند و ارزش آن ها به خاطر ریشه های قومی-فرهنگی آنهاست؛ ما به تضاد آن ها با روایات علمی آگاهیم. اما هنگامی که به روایت علمی از منشأ طبیعت می نگریم، با اسطوره ای کاملا متفاوت روبه رو خواهیم شد؛ چیزی شبیه آنچه در ادامه خواهیم دید.

آغاز شیمی

در آغاز، فیزیکِ انرژی بالا حکمفرما بود، اما با خنک شدن کیهان، قوانین شیمی ظاهر شدند. این قوانین شیمی هستند که به اتم ها اجازه می دهند به یکدیگر متصل شوند و مولکول ها را تشکیل دهند. همچنین، همین قوانین، راهبر اتصال مولکول های کوچک تر به یکدیگر و تشکیل مولکول های بزرگ ترند.

مانند هر چیز دیگری شیمی نیز می تواند تحویل به فیزیک گردد و یکسره با قوانین فیزیک بیان گردد، اما قوانین شیمی، تنها تحت شرایط فیزیکی ویژه ای ظاهر می شوند. سه تا از این شرایط برای روایت ما، اهمیت بیشتری دارند: شیمی، نیازمند جریان انرژی، از سمت منبع آن به سوی پایین دست است.

زمین دو منبع انرژی مهم دارد: قطعا خورشید نخستین منبع است و دیگری قلب مذاب خود زمین که با انرژی ناشی از عناصر پرتوزا می تپد و گرمایش را به کف اقیانوس ها و پوسته قاره ای روانه می نماید. گیرنده نهایی انرژی نیز، قطعا خود کیهان است که دمای آن در بیشتر نقاط تنها اندکی از صفر مطلق بالاتر می رود. تا وقتی که انرژی جریان داشته باشد، فرایند های شیمیایی رخ می دهند.

وقتی که اتم ها آن قدر داغ باشند که به اجزای زیراتمی خرد شوند، صحبت از قوانین شیمی بی معنی است. همین طور، وقتی دما آن قدر پایین باشد که اتم ها سخت و منجمد به یکدیگر متصل شده باشند، باز هم فرایند های شیمیایی رخ نخواهند داد. قوانین شیمی تنها در دما هایی حکمفرماست که اتم ها و مولکول ها بتوانند در حالات مختلف -جامد و مایع و گاز- وجود داشته باشند.

این نشانه ای ا ست از وجود جریان انرژی در سیستم. بعضی از اتم ها بیشتر و بعضی کمتر، میل به سهیم شدن در فرایند های شیمیایی دارند. هلیم، برای مثال همواره به صورت هلیم وجود دارد، در حالی که کربن، هیدروژن، نیتروژن، اکسیژن، فسفر و گوگرد -شش عنصر خیلی مهم در موجودات زنده- در شرایط ایدئال انرژی، تمایل دارند به شدت به اتم های دیگر متصل شوند و پیوند های شیمیایی تشکیل دهند. هیدروژن به سرعت با اکسیژن ترکیب می گردد تا آب پدید آورد و کربن نیز در پیوند با اکسیژن، دی اکسید کربن می سازد.

سنگ بنای زندگی

دو شاخه از واکنش های شیمی برای راه انداختن سازوکار حیات ضروری است: نخست، شیمی ای که مولکول های سنگ بنای حیات را ایجاد می نماید -موادی چون آب، دی اکسید کربن و مولکول های کوچک مثل فرمالدئید، متان و سولفید هیدروژن- و دوم، شیمی ای که به این مواد اجازه می دهد مولکول های بزرگ تری بسازند، یعنی مولکول های بیوشیمیایی.

مولکول هایی که سنگ بنای حیات زمینی محسوب می شوند، احتمالا از دو کارگاه مختلف کیهانی منشأ گرفته اند. نخستین آن ها عبارت از ذرات کوچکی هستند -به اندازه دانه های پودر تالک- که غبار بین ستاره ای نامیده می گردد. غبار بین ستاره ای، به صورت ابر هایی بسیار بزرگ در فضای میان ستارگان وجود دارد و مملو از اتم هایی ا ست که طی فجایع ستاره ای (مثل ابرنواخترها) ساخته می شوند.

این ابر ها در فضا شناورند و ذرات غبار ذاتا سرد و منجمدند، اما همین که در معرض تشعشعات ستاره های نزدیک تر قرار می گیرند، به شدت گرم می شوند و تا وقتی این تشعشعات باقی بمانند همچنان گرم هستند.

این سرد و گرم شدن های بین ستاره ای باعث پیدایش جریانی از انرژی می گردد که بر اثر آن صد ها نوع مولکول پیچیده روی سطح آن ها به وجود می آید. اگر ستاره های دنباله دار و شهاب ها از میان غبارِ بین ستاره ای عبور نموده و بعد به زمین برخورد نمایند، همراه خود محموله های بزرگی از سنگ بنا های کیهانی حیات، خواهند داشت.

همین مواد کیهانی بودند که در زمانی بسیار دور برای تشکیل حیات آغازین زمینی به کار رفتند. دومین کارگاه ساخت سنگ بنای حیات باید دودکش های اقیانوسی آب داغ باشد. آب اقیانوس از راه شکاف هایی به گوشته مذاب زمین -یعنی زیر پوسته - وارد می گردد، در آنجا داغ شده و دوباره به وسیله این دودکش های داغ، به اقیانوس های سرد روانه می گردد. این جریان انرژی، برای ساخت انواع مختلفی از مولکول ها فوق العاده عالی ا ست.

احتمالا سطح ذرات میکروسکوپی رس یا آهنی که در کنار این دودکش های اقیانوسی غوطه ورند، محل ساخت سنگ بنا های آغازین حیات بوده است. از همان آغاز تشکیل زمین، یعنی 4.5 میلیارد سال پیش، ذرات معلقِ بسیار کوچک، اما پیچیده سنگ بنای حیات، در آب های زمین جوان انباشته می شدند و چیزی تشکیل دادند که اغلب به آن سوپ آغازین ** گفته می گردد.

از میانِ مواد معلق در سوپ آغازین، سه نوع مولکول کوچک اولیه برای ما اهمیت بیشتری دارند. این سه نوع مولکول عبارت اند از قندها، اسید های آمینه و نوکلئوتیدها. خود مولکول های نوکلئوتیدی به دو نوع اصلی ریبونوکلئوتید ها و دِ-اُکسی ریبونوکلئوتید ها تقسیم می شوند

. اهمیت این مواد در اینجاست که همین ها سنگ بنای تمام مواد زنده امروزی را می سازند. آن وقت، حدود چهار میلیارد سال پیش، دومین شکل از فرایند های شیمیایی آغاز شد: تشکیل مولکول های زیستی از سنگ بنا های موجود در سوپ آغازین.

مولکول های زیستی

حکایت ما در اینجا، پشت مه سنگینی از ابهام، تار و ناواضح می گردد. ما هنوز نمی دانیم توالی درستِ وقایعی که به ساخت نخستین بیومولکول ها انجامید، چگونه است؛ همین طور وقایعی که به ساخت نخستین یاخته منجر شدند و احتمالا هرگز نیز نخواهیم دانست.

اما درباره نتیجه این وقایع، اطلاعات زیادی داریم؛ یعنی درباره بیومولکول ها و یاخته هایی که بالاخره ساخته شدند و وارث زمین شدند. دلیل وجود ما و دلیل طرح پرسش های ما در خصوص گذشته و دلیل وضع کردن نظریات و داستان های شاید امکان پذیر یا شاید اشتباه ما درباره نسل های پیشین و آغازین حیات، همین یاخته ها بودند. همه این داستان ها سرهم شدند، فقط برای اینکه ما را بر آنچه زنده قلمداد می گردد، متمرکز نمایند.

کام ناکام این داستان ممکن است همین طوری باشد که در ادامه خواهید خواند. حوضچه ای پر از سوپ آغازین روی زمین جوان تصور کنید که سرشار از سنگ بنا های ریبونوکلئوتیدی است.

چهار نوع مختلف ریبونوکلئوتید وجود دارند که ما آن ها را A، C، G و U می نامیم. این مولکول ها، ذاتا تمایل دارند که مانند دنباله ای از آدمک های دست به دستی که از کاغذ می بریم، با یکدیگر پیوند های شیمیایی ایجاد نمایند و زنجیره هایی بختانه با طول های مختلف بسازند. این زنجیره ها، مولکول های RNA نام دارند. ممکن است یکی این توالی را داشته باشد:

ACAUGCACUCA و دیگری این توالی را: GAGCCUAGCACUACG و.... هنوز حیاتی در کار نیست. در این لحظه، یکی از این مولکول ها، مثلا UAGCUAAACGUC، توانایی رونویسی از خود را پیدا می نماید. در بعضی از موجودات زنده عجیب امروزی، این مولکول های RNA -با توانایی رونویسی از روی خود- وجود دارند. طرز کار این فرایند در اینجا اهمیت ندارد.

آنچه اهمیت دارد، نتیجه کار است: در نتیجه این واقعه خود-همانندسازی، حوضچه دارای دو توالی UAGCUAAACGUC خواهد شد.

این دو مولکول، اکنون می توانند دوباره خود همانندسازی نمایند تا چهار UAGCUAAACGUC فراوری گردد؛ سپس هشت تا، سپس شانزده تا... و اگر می توانستیم آنجا حاضر باشیم و بعد از هزار سال خود- همانندسازی کردن، از RNA درون حوضچه نمونه برداری کنیم، متوجه می شدیم که بیشتر مولکول ها اکنون دارای توالی UAGCUAAACGUC شده اند. البته ممکن است حوضچه باز هم چند مولکول RNA از توالی های دیگر داشته باشد، اما، چون این ها نمی توانند خود همانندسازی نمایند، اقلیتی کوچک و بی اهمیت از کل جمعیت RNA تشکیل می دهند.

این فرایندِ همانندسازی آغازین اصلا دقیق نیست؛ برای مثال یکی از رونوشت های موجود در حوضچه ممکن است در آغاز زنجیره به جای U، دارای G باشد، یعنی:

GAGCUAAACGUC. به چنین تغییری جهش گفته می گردد. جهش ها ممکن است باعث از دست رفتن توانایی مولکولِ دختر در خود همانندسازی گردد؛ در این صورت، مولکول دختر به اقلیت مولکول هایی می پیوندد که فاقد توانایی رونویسی هستند.

اما این احتمال هم وجود دارد که توانایی رونویسی مولکول جهش یافته نسبت به گذشته بهبود یافته و سرعت یا دقت بیشتر یا هر دو را کسب کند. در این صورت اگر هزارسال بعد دوباره به حوضچه برگردیم، انتظار می رود که این بار بیشتر مولکول ها دارای این توالی GAGCUAAACGUC باشند. نسخه مولکول مادر، یعنی AGCUAAACGUC، باز هم در حوضچه حضور خواهد داشت و به رونویسی خود ادامه می دهد، اما دیگر مثل گذشته غالب نخواهد بود.

فرایندی که طی این هزار سال در اینجا اتفاق افتاده است، همان انتخاب طبیعی است. انتخاب طبیعی، رونوشت سریع تر و دقیق تر را انتخاب نموده است. سپس بحران آغاز می گردد. طی فرایند تشکیل این مولکول های RNA، حوضچه از محتوای پیش ساز های ریبونوکلئوتیدی -A، C، G، U- بیشتر و بیشتر خالی می گردد.

وقتی ریبونوکلئوتید ها تمام شوند، ضعیف و قوی، کند و تند و تر و خشک با هم می سوزند و همه چیز ناگهان متوقف می گردد. اتفاقی که احتمالا بعد از این رخ می دهد این است که یک مولکول جهش یافته جدید RNA، در میان حوضچه پیدا می گردد؛ این مولکول نه تن ها می تواند خود را رونویسی کند، بلکه توالی نوکلئوتیدی اش قادر به ایجاد ریبونوکلئوتید های جدید است.

این توالی های نوکلئوتیدی و ماهیت آن ها به عنوان دستور هایی که در RNA ثبت شده اند، همان چیزی ا ست که امروزه ژن نامیده می گردد. اینکه این دستور ها چه معنی ای دارند و چگونه کار می نمایند، موضوعات فصل های بعدی هستند. نکته مهم در اینجا، فزونی مطلق این مولکول RNA است.

تنها همین یک مولکول، از میان آن همه مولکول درون حوضچه، قادر به خود همانندسازی خواهد شد، زیرا به تن هایی می تواند ریبونوکلئوتید هایی برای خود بسازد که در دسترس بقیه نیستند. این مولکول RNA، خود قادر به طبخ سوپ آغازینی ا ست که از آن تغذیه می نماید و انتخاب طبیعی، کام ناکام موجب ادامه نسل او خواهد شد.

با وجود این، ساخت ریبونوکلئوتید های جدید و پخش کردن شان درون برکه چندان هم به صرفه نخواهد بود. راهبرد بهینه تر، محاط کردن RNA درون نوعی غشا است -مثلا حباب کوچکی از چربی. چنین غشایی، مانع پخش شدن و هدر رفتن ریبونوکلئوتید های ساخته شده است.

این ریبونوکلئوتید ها می توانند درون حباب باقی بمانند، تا در رونویسی نسل بعدی RNA استفاده شوند. بار دیگر از ذکر چگونگی این اتفاق خودداری می کنم و آن را به بعد موکول می کنم.

تنها به این اشاره می کنم که جهش های بعدی، می توانند RNA هایی بسازند که حاوی دستور ها -ژن ها-ی لازم برای ساخت ریبونوکلئوتید ها و بسته بندی آن ها درون یک غشا باشند. اکنون، ما مشغول تماشای نخستین یاخته زنده هستیم:

مولکولی خود همانندساز و بسته بندی شده در غشا که قادر است مولکول های دیگری نیز فراوری کند؛ مولکول هایی مانند ریبونوکلئوتید ها و چربی ها که برای تدا وم خود همانندسازی ضروری اند.

یاخته ها

دلایل محکمی وجود دارد که نشان می دهد نخستین یاخته هایی که سیاره زمین را فراگرفتند، یاخته هایی حاوی RNA خود همانندساز بوده اند. دنیای آغازین، ظاهرا دنیای RNA بوده است.

اما امروزه، این یاخته ها از بین رفته اند یا به احتمال بیشتر، تکامل یافته و ژن های شان در مولکول های DNA رونوشت شده است؛ درنتیجه، امروز، ما در دنیای DNA زندگی می کنیم. DNA به جای ریبونوکلئوتیدها، ازدِ-اُکسی ریبونوکلئوتید ها به عنوان پیش ساز استفاده می نماید و نیز از RNA پایدارتر است؛ اگرچه هنوز طرح اصلی مانند گذشته است:

زنجیره ای بلند، متشکل از دِ-اُکسی ریبونوکلئوتیدها، حاوی ژن هایی که فراورده های مولکولی آن ها رونویسی دوباره از زنجیره را ممکن می نمایند. جایی، در میان راه تکامل، ژن های رمزشده در RNA یا DNA، توانایی ساخت مولکول هایی بزرگ را پیدا کردند. مولکول هایی که پروتئین نام دارند.

به ویژه، آن دسته از پروتئین هایی که آنزیم محسوب می شوند، اهمیت بسیار زیادی دارند؛ زیرا آن ها مسئول راه اندازی و پیشبرد بیوشیمی درون یاخته هستند. اینکه چگونه آنزیم ها و پروتئین های دیگر کار می نمایند و اینکه DNA چگونه ساختار آن ها را معین می نماید، در دو فصل آینده مطرح می گردد؛ در اینجا، تنها نگاهی به دورنمای آن می اندازیم.

این دورنما، تصویری از یک یاخته است؛ یاخته ای تنها، به عنوان نماینده کل حیات. یاخته ای که می تواند خود را بازسازی کند؛ یعنی یاخته جدیدی بسازد، طوری که یاخته جدید هم بداند چطور این کار را انجام دهد و چگونه این توانایی را به نسلِ بعد، یعنی به یاخته های دختری خود منتقل کند.

گفتیم که سنگ بنا های موجود در سوپ آغازین، تنها هنگامی فراوری شدند که تپ های انرژی از خورشید، یا دل زمین، فرارسیدند و اتصال اتم ها و ساخت مولکول ها را مقدور کردند. اکنون می گوییم درونِ حباب های کوچک و تحت نظارت بیوشیمیایی آنزیم ها، همین فرایند ها در دما های میانه، آن هم با نظم و صرفه بیشتری انجام می شوند.

نقش اصلی DNA رمزکردن دستور های قابل بازخوانی برای ساخت پروتئین ها و انتقال این اطلاعات به نسل های بعدی است. چیزی که هنوز گفته نشده، این است که چگونه فرایند های شیمیایی به پیش رانده می شوند؟ انرژی درون یاخته ای که دمایی میانه دارد، چگونه می تواند در جای مناسب آزاد گردد و در فرایند ساخت مولکول های زیستی فراوریشده مورد استفاده قرار بگیرد؟

همین بس است که بگوییم طی تکامل، یاخته های ابتدایی، نخست توانایی استخراج انرژی از مولکول های کوچک مانند هیدروژن و سولفید هیدروژن را پیدا کردند و در سرانجام، توانایی نورکافت در آن ها به وجود آمد؛ یعنی توانایی به دام انداختن انرژی خورشید و بسته بندی آن در پیوند های شیمیایی.

جاندارانی که نمی توانند نورکافت نمایند نیز مانند ما، برای ادامه حیات، وابسته به فراورده های نورکافت هستند: این فراورده ها را به عنوان غذا مصرف می کنیم و انرژی آن ها را در واکنش هایی آنزیمی که در مجموع سوخت وساز نام دارند، استخراج می کنیم.

تأملات

می توان حیات را با شیمی ای که در پسِ آن نهفته است، شرح داد. همان طور که شیمی را می توان با فیزیک شرح داد. اما حیاتی که از شیمیِ مولکول های زیستی ظاهر می گردد، چیزی بیشتر از عملکرد مشتی مولکول بی جان است. خواهیم دید هنگامی که این مولکول ها درون یاخته، کنار همدیگر قرار گیرند، آغاز به تعامل می نمایند و فرایند هایی کاملا نوین می آفرینند.

فرایند هایی مانند ادراک، حرکت و سوخت وساز. فرایند هایی که منحصر به موجودِ زنده اند، فرایند هایی که مثالی در سطوح پایین تر ندارند. این فرایند های جدید، اعمال حیاتی نام دارند. پیدایش حیات، خود یکی از نخستین نمونه های اعمال حیاتی ای ا ست که می شناسیم.

یکی از نمونه های جدیدتر، ظهور خودآگاهی ا ست. خودآگاهی، یکی از توانایی های ما انسان هاست که به ما اجازه می دهد اعمال مغز خود را درک کنیم و آن را آگاهی بنامیم. آگاهی، زمینه پیدایش هنر و علم و اندیشه های معنوی ا ست. همین جا درنگ می کنیم تا شاهد نخستین لحظه این اتفاق باشیم؛ نخستین مولکول های زیستی که از نخستین توالی RNA ساخته شدند؛ همه چیز از همین جا آغاز شد.

غیرمنتظره. چیزی، اندکی فراتر از هیچ. خلق زنده از غیرزنده؛ چندان که نبید از آب برآمد، این دیگری نیز مدت ها معجزه ای برآمده از دست خدایان تلقی می شد. امروز، اما به عنوان نتیجه تقریبا حتمی صندلیِ گرمایی و شیمیاییِ سیاره ما در کیهان عنوان می گردد.

خوب؛ همین موقعیت گرمایی و شیمیایی چه؟ آیا از آفرینش متناسب کیهان و شرایط مناسب زمین برای پیدایش حیات، می توان این طور استنباط کرد که حکمت همه این ها تنها پیدایش ما بوده است؟ سیری از استدلالات منطقی که برهان انسانی نامیده می گردد، می گوید از آنجا که قوانین فیزیک برای ظهور شیمی کامل و بی عیب هستند و از آنجا که قوانین شیمی نیز برای ظهور حیات بی عیب هستند، تمام این نظم و ترتیب باید برای پیدایش حیات و به ویژه حیات انسانی، برنامه ریزی شده باشد.

هرکدام از قوانین فیزیک اگر اندکی متفاوت می بود، گیتی بسیار متفاوت ساخته می شد و شاید هرگز پیدایش زندگی در چنین کیهانی میسر نمی بود. بسیار خوب. اما، فرض کنیم تمام این دقایق، بختانه تنظیم شده باشند و امکان ظهور صُوَر دیگری هم از آن ها وجود داشت؛ در دنیای که انسانی وجود ندارد، کسی هم نمی نشیند از این همه عجایب شگفت زده گردد؛ برهان انسانی ذاتا دچار تسلسل است و همین باعث می گردد از به کار بردن آن برای اثبات هر چیزی صرف نظر کنیم؛ بنابراین بار دیگر برمی گردم به ایمانی که دارم و بیش از این در برابر ظهور حیات درپی دلیل و طرح نخواهم گشت، بلکه تنها از بودنِ آن شگفت زده می شوم.

من معجزه حقیقی را تجلی ماورء الطبیعه نمی پندارم، بلکه آن را ویژگی حیرت آوری از تجلیات طبیعی می دانم. زندگی، تحقیقا ظهور مکرر چیزی از دل هیچ چیز است و گرچه بتوان آن را به یاری شیمی شرح داد، بی شک هر بار تکرار آن، معجزه ای دیگر است.

در طول هزاران سال هسته مرکزی ادیان سنتی، با تلقی ای فرا طبیعی از معجزه همراه بوده است. طبیعت گرای معنوی، اما همین تجلیات طبیعی را تجلیل می نماید. تجلیاتی که به عقیده من هزاران بار از معجزات منقول سحرآمیزترند. این تجلی در نهاد هر چیز زنده ای نهفته است و همین معجزات بی شمارند که میـل درونی ما را بـه ماورا ارضا می نماید.

می اندیشم، برگِ چمن را که کمی از سیاحت استارگان ندارد

خواه، که موری حقیر باشد، یا خرده ای ماسه، یا تخم چکاوکی، یک به یک، بی نقص و کامل اند

می اندیشم که داروَگ شاهکاری بی همتا ست

که طاق های بهشت پوشیده از تمشک های فراینده وحشی ست

که ظریف ترین بند های دستانم، خواهد که همه معماری آدمیان را به سخره بگیرد

که سر ماده گاوی، آن هنگام که می چرد، از هر پیکره دست تراشی زیباتر است...

آوازی برای من، والت ویتمن

(Walt Whitman (1819-1892) , Song of Myself, 1855)

پی نوشت ها:

* ترجمه بخش دوم از کتاب The Sacred Depths of Nature، نوشته ارسلا گودینو، 1998

** سوپ آغازین (Primal یا Primeval یا Primordial Soup) نظریه ای که برای نخستین بار توسط اوپارین و هالدان ارائه شد (Oparin and Haldane) و همچنین به آزمایش میلر-اوری (Miller-Urey experiment) معروف شد. شکل امروزی این نظریه توسط رابرت شاپیرو (Robert Shapiro) در کتابش (Origins: A Skeptics Guide to the Creation of Life on Earth) ارائه شد:

1- زمین آغازین جَوی کاهنده (در برابر اکساینده) داشته است.

2- این جو تحت تأثیر انواع مختلفی از انرژی قرار داشته که موجب تشکیل ترکیبات آلی ساده می شده است.

3- این ترکیبات در یک سوپ تغلیظ شده اند.

4- با اعمال تغییرات بیشتر پلیمر های آلی پیچیده تر ظاهر شدند.

گروه آبان لوکس: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت را زا ما بخواهید.

منبع: فرادید
انتشار: 27 شهریور 1400 بروزرسانی: 27 شهریور 1400 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 73451

به "واکنش های شیمیایی؛ عامل اصلی حیات کیهان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "واکنش های شیمیایی؛ عامل اصلی حیات کیهان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید