چگونه وابستگی را کم کنیم؟
به گزارش مهسان بلاگ، چطور از وابستگی عاطفی رها شویم؟ هنگامی که شما با اتکاء به یک شخص، یک موفقیت یا یک عملکرد خوب، یا ترکیبات شکننده ای از این ها، شاد می شوید متوجه باشد که احتمالاً وابستگی عاطفی دارید. مقابله با این موضوع، ساده نیست و شما هم مقصر نیستید، ولی یک چالش حیاتی برای روبرو شدن در زندگی است.

هنگامی که شما با اتکاء به یک شخص، یک پیروزیت یا یک عملکرد خوب، یا ترکیبات شنماینده ای از این ها، شاد می شوید متوجه باشد که احتمالاً وابستگی عاطفی دارید. مقابله با این موضوع، ساده نیست و شما هم مقصر نیستید، ولی یک چالش حیاتی برای روبرو شدن در زندگی است.
جهت مطالعه بیشتر به مجله ستاره هم سر بزنید
به گزارش خبرنگاران، یادگیری چیرگی برای مقابله با وابستگی عاطفی به جسارت زیادی احتیاج دارد، ولی ارزش این را نیز دارد که بتوانید زندگی خود را بیشتر و بهتر کنترل کنید. عدم وابستگی و دلبستگی های کمتر، به زمان و تمریناتی احتیاج دارد که شما را به تدریج به فردی مستقل تر تبدیل خواهد نمود.
هنگامی که شما در کوشش بیش از حد بسر می برید، به پاسخ های اشتباه در برابر مسائل زندگی نیز برخورد خواهید کرد. این موضوع شامل تکیه داشتن بیش از حد به مردم و یا کوشش بیش از حد برای فرار از عادات مخرب نیز محسوب می شود. خوب است که خود را در هنگام وابستگی عاطفی و عوامل آن مشاهده کنید و بشناسید.
در حالت وابستگی ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و ... طرف مقابل عادت نموده ایم. برای تجربهٔ این شرایط می توانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت می نماید، ولی نمی توانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت می نماید، ولی نمی توانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که وقتی به آن فکر می کنیم، عذاب می کشیم. اما به جای وابستگی شدید در این حالت می توان آن را به پیوستگی بدل کرد. اما پیوستگی چیست؟
پیوستگی یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفته ایم و به آن عشق می ورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم و با وجود لذت، شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز شاد می شویم. در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمی دهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما می شود. به عبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را می توانیم حفظ کنیم.
وابستگی عاطفی اعتماد به نفس شما را تخریب می نماید و نمی گذارد که حقیقتا خودتان باشید! وابستگی عاطفی با احساس خشم، تردید نسبت به خود، ترس از طردشدن، ترس از تنهایی، حس عدم امنیت، شرم، حقارت یا ترس از اینکه دیگر شما را دوست نداشته باشند یا از شما قدردانی ننمایند همراه است. فردی که از وابستگی عاطفی رنج می برد، فقط برای دیگران زندگی می نماید و خودش را نادیده می گیرد. زمانی که با دوستانش است، خودش را فراموش می نماید، زمانی که مشغول کاری می شود، خودش را تمام و کمال وقف آن کار می نماید تا مورد پسند و قبول دیگران قرار گیرد و یا ذره ای از او قدردانی نمایند.
اما خوب است بدانیم میل به نادیده دریافت خود به نفع دیگران از کجا ناشی می شود؟ مطمئنا آن را از جایی یاد گرفته ایم، اینطور نیست؟ شاید یکی از دلایل آن والدینی هستند که محبت چندانی نسبت به فرزندانشان نشان نداده اند و یا هیجانات و احساسات آن ها را سرکوب نموده اند.
زمانی که کودک جمله ای تأثیرگذار به پدر یا مادرش می گوید مثلا دوستت دارم به او می گوییم دست از سرم بردار، خسته ام می کنی. و یا وقتی می گوید: مامان بیا می خوام بغلت کنم.... مادر می گوید: نه، نه، عجله دارم! کار دارم! باید به کار های خونه برسم! عجله دارم، عجله دارم! کودک احساس می نماید که طرد شده است؛ حس رها شدن، حس آزردگی. پژوهشی بیان می دارد که بعضی از بچه ها از سن 4 سالگی عزت نفس خود را از دست می دهند و احساس آزردگی خاطر می نمایند. تصور کنید نتیجه آن در سنین بزرگسالی چه خواهد شد!
مهم نیست چه مدتی را با فرزندتان سپری می کنید بلکه مهم کیفیت زمانی است که با آن ها می گذرانید. از این رو، بعضی از دلایل وابستگی های شدید عاطفی به دوران کودکی بازمی شود. دلایل دیگری هم وجود دارند. مثلا می توان از ناهنجاری های خانوادگی و خانه هایی که خشونت، اعتیاد، بی توجهی و عدم برقراری ارتباط در آن حکمفرماست نام برد که بستر مناسبی برای وابستگی های عاطفی را به وجود می آورد. همچنین درصورت نبود پدر یا مادر نیز احتمال آنکه فرد به طور ناخودآگاه در طول زندگی اش به دنبال پر کردن خلأ زندگی اش باشد زیاد است. برای آنکه سرنوشتتان را در دست گیرید و از نظر عاطفی و احساسی فرزندانی مستقل پرورش دهید، شادی بیشتری را به زندگی خود فرا خوانید و احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید؛ ارتباط بهتری با خودتان و با دیگران برقرار کنید و ترس هایتان را کنارگذارید.
روش هایی برای تغییر وابستگی و رسیدن به پیوستگی
انسان زمانی که دشمنش را نمی شناسد به میدان جنگ نمی رود! آگاهی نسبت به وجود وابستگی، خود قدم بزرگی است که در این راه برمی دارید و با وجود همه مسائلی که دارید، همه ترس ها و نگرانی هایتان، شما همیشه روی پا های خودتان می ایستید. شما قوی هستید و هم اکنون با استفاده از این قدرت ترس هایتان را پشت سر می گذارید. همین قدرت است که به مدد آن دنیایی شخصی بنا می نهید؛ دنیایی که در آن خودتان را دوست دارید و با خودتان در آرامش به سر خواهید برد.
زمانی که مسئله ای برایتان پیش می آید در خصوص آن با یکی از افراد نزدیک خود صحبت کنید. این امر به شما یاری می نماید تا احساس خیلی بهتری داشته باشید. فردی که می توانید به او اعتماد کنید و نخستین یاری و همراه شما به شمار می رود. همچنین می توانید احساساتتان را روی یک کاغذ بیورید؛ تشویش ها، ترس ها و نگرانی ها. به راحتی تمام چیز هایی که موجب عصبانیت، آزردگی و خشم شما می شوند را روی کاغذ بیاورید؛ این عمل باعث می شود تا چیز هایی که باعث ناراحتی شما می شوند، فشار کمتری روی شما بیاورند. همچنین با این کار ذهنتان را رها می کنید و روشی است تا به وسیله آن زباله های فکری تان را تخلیه کنید. این عمل مانع شکنجه های ذهنی شما می شود. این تمرین را به فردا موکول نکنید، هم اکنون آن را انجام دهید و اثر آن را ببینید.
وابستگی عاطفی همیشه با عدم عزت نفس ارتباط دارد. غیر ممکن است که در عین وابستگی های شدید احساسی، از عزت نفس بالایی برخوردار باشید. اولین راه چاره برای غلبه بر وابستگی عاطفی، آن است که بدون شکنجه و عذاب و تخریب فکری، با مهربانی، عمیقا به خودتان عشق بورزید. برای آنکه دوباره به عزت نفس دست یابید نکات زیر می توانند مفید باشند:
- هر روز ساعتی را برای مسرور کردن خودتان اختصاص دهید.
- روی نکات مثبت و پیروزیت هایتان تمرکز کنید.
- نه گفتن را یاد بگیرید.
- به خواسته هایتان توجه کنید.
- برای آنکه مورد پسند دیگران قرار بگیرید، سعی نکنید خودتان را تغییر دهید.
- به نظر خودتان اهمیت دهید.
- در ذهنتان تصویر مثبتی از خود داشته باشید.
- با افراد مثبت نشست و برخاست کنید.
- از خودتان مواظبت کنید.
- از تنها ماندن لذت ببرید.
درست است که دوست دارید دوستتان پیش شما باشد و زمانی که او پیش شما نیست احساس غم و تنهایی و همچنین احساس فقدان عشق و محبت می کنید؛ ولی به این مسئله فکر کنید که تنهایی نیز می تواند شادی آفرین باشد! می توانید از این فرصت بهره ببرید و کار های مورد علاقه تان را انجام دهید: کتاب خواندن، گوش دادن به یک فایل صوتی، ورزش کردن، یادگیری چیز های جدید و یا یاری به افراد احتیاجمند و .... اگر تنها هستید، لحظات کوچکی که در تنهایی با خودتان می گذرانید، می توانند لحظات ناب شادی بخشی باشند.
برای آنکه به طرز چشمگیری ترس و وحشت خود را کاهش دهید، چشم هایتان را ببندید و نفس های عمیقی بکشید. در واقع، زمانی که تنفس تان عمیق و طولانی باشد، فعالیت ذهنی تان کاهش می یابد و بدن آرام می شود. غیرممکن است زمانی که آرام و عمیق نفس می کشید، عصبانی شوید. با انجام این عمل متوجه خواهید شد که بعد از چند دقیقه، آرامش به شما بازخواهد گشت. خشم و اضطراب دارای نیرو هستند، اما نیروی آرامش از آن ها بیشتر است.
برای این منظور، جملات مثبت زیر را با خود تکرار کنید:
حق دارم بدون آنکه عشق و توجه دیگران را از دست دهم، به دیگران نه بگویم.
هر روز که می گذرد برایم آسان تر می شود که افکارم را بیان کنم و مردم من را به راحتی درک می نمایند.
نمی توانم مورد پسند همه مردم قرار بگیرم و همه را از خود راضی نگه دارم و این امری طبیعی است.
حق دارم که تصمیم گیری کنم.
می دانم چه می خواهم و آن را به وضوح بیان می کنم.
خانمی را در نظر بگیرید که وقتی صبح ها از خواب بیدار می شود احساس می نماید شوهرش از دنده چپ بلند شده است. به طورناخودآگاه از خودش می پرسد چه کار نموده ام؟ زمانی که پیش دوستانش می رود و آن ها روی خوش نشان نمی دهند، احساس می نماید که تقصیر اوست که دوستانش در چنین حالتی قرار دارند و حضور او موجب رنجش آن ها شده است. باید بدانید که چنین احساسی اغلب موجب می شود فرد سکوت کند و احساساتش را ابراز نکند.
همچنین احساس گناه همانند دور باطل عمل می نماید و اثر گلوله برف را دارد؛ از خود می پرسیم که چرا چنین چیزی برایمان پیش آمده است و در نهایت متقاعد می شویم که مطمئنا کار بدی انجام داده ایم و بعد در وجودمان به دنبال نقص ها و خطا های خیالی می گردیم و باز هم احساس گناه بیشتری می کنیم و .... احساس گناه به کلسترول خون شباهت دارد؛ کلسترول خوب و کلسترول بد. احساس گناه بد به طور پیوسته از شما یک گناهکار می سازد و بدون آنکه بتوانید این احساس را به یک خطای معین ربط دهید، دچار احساس مبهم گناه می شوید. از این نوع احساس گناه باید دوری کنید!
در عوض، احساس گناه خوب، به احساس مسئولیت ربط دارد. این احساس به امور معین و واقعی مربوط می شود که وجدانتان به شما ندا می دهد؛ دروغ، غیبت، نیش زبان و .... ویژگی احساس گناه خوب آن است که می توانید به آن انتها دهید. ازاین رو باید بین احساس گناه خوب و بد مرز معینی بگذارید.
چنانچه مشکل تان را با افرادی که مثل شما دچار وابستگی شدید عاطفی هستند در میان بگذارید، هیچ دردی از شما دوا نمی شود. احتمالا افرادی را در دور و برتان می شناسید که دچار این مشکل بوده اند، اما پیروز شده اند از پس آن برآیند. آن ها را از نزدیک زیر نظر بگیرید و از آن ها به عنوان یک راهنما بهره ببرید. به آن ها نزدیک شوید و از آنان بپرسید معیارها، دستورالعمل ها و انگیزه، رفتار و رمز و راز پیروزیت آن ها چیست. این ارزش ها را وارد ذهنتان کنید و آن ها را به کار گیرید؛ و حالا در اوج آرامش و قدرت، آسیب های مربوط به وابستگی های قبلی خود را ترمیم کنیم؛ به این منظور:
الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارت های دوست داشتن خود، به جلسه های عملی آموزش مهارت های زندگی به منظور خودباوری و همیاری برویم.
ب) همیشه جهت وابستگی خود را در جهت عشق الهی و توکل به قدرت برتر دنیا هستی معطوف کنیم.
ج) رابطه ای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعداد ها و توانمندی های ما امکان پذیر شود.
موارد بیان شده در صورتی می تواند ایجاد تغییر کند که شما واقعا بخواهید که تغییر کنید، چون تنها کسی که می تواند به شما یاری کند خودتان هستید وهیچ کس به اندازه شما نسبت به خودتان شناخت ندارد و در صورتی که در این راه به یاریی احتیاج داشتید، پیشنهاد می کنم به صورت حضوری به یک مشاور مراجعه کنید.
منبع: مشاوره آنلاین
منبع: فرادید