کتابِ کوچه مردم خراسان
به گزارش مهسان بلاگ، خبرنگاران ـ نصرالله حدادی؛ آن گونه که از شواهد و قرائن برمی آید، گویا نوروز سال جاری نیز خبری از دید و بازدید نیست و باید دور مسافرت رفتن را قلم گرفت و به انتظار نشست تا ان شاءالله در سال 1400، در کنار واکسیناسیون هشتاد و اندی میلیون جمعیت ایران، ریشه ویروس منحوس کرونا در جهان کنده شده و بشر، دوران پساکرونا را شروع کند. آیا با نگرش نو و دگرگون و یا همانند گذشته؟ آیا کل ابنای بنی آدم، از آنچه که طی 14 ماه گذشته در کل جهان شاهد بوده ایم، درس می گیرد و پند می آموزد؟ آیا باز با طبیعت، به همان گونه که در گذشته رفتار شد، رفتار خواهد شد؟ بیش از یک سال است که در آرزوی روزی هستیم که قرن ها به آن عادت داشتیم؛ اما امروز محروم از آن ها هستیم.
تمام گردهمایی ها، به صورت وبینار برگزار می گردد. مجالس عروسی و عزا، تعطیل شده اند، راحت نمی توانیم در فضای عمومی تنفس کنیم و باید از ماسک، استفاده نموده و دائما دست و اعضای بدن را ضدعفونی کنیم، در آغوش دریافت عزیزانمان، به سختی نهی شده و حضور در جمع می تواند برای ما و دیگران، خطر آفرین باشد و خلاصه اگر کار را سهل بگیریم، به سختی برخورد خواهیم کرد، و امید آن که، این روزهای نه چندان مطلوب را هرچه زودتر پشت سر نهیم و زندگی به روال عادی بازگردد و بتوانیم با خیال راحت به مسافرت رفته، دست پدر و مادر را ببوسیم، به ملاقات عزیزانمان نائل آییم، فرزندانمان را به تفریح و گردش ببریم، عروس و شادی به راه اندازیم، در غم و عزای دیگران شریک شویم، به رستوران رفته و چلوکباب سیری بخوریم، اگر هوس کله و پاچه کردیم، با نان سنگک و نارنج و لیمو ترش، نوش جان کنیم، به زیارت اهل قبور رفته و فاتحه ای خوانده و دلی سبک کنیم، هرچه می خواهیم فارغ البال بخوریم، به پابوس مضاجع شریف امامان برویم، نذر و احتیاج کنیم، سحری و افطاری بدهیم، در عزاداری سید و سالار شهیدان شرکت کنیم، در مجامع عمومی طاعت خداوند را به جا آوریم و آن کنیم، آنچه را که طی قرون و اعصار انجام می دادیم؛ اما با نگرشی نو، و احترام به طبیعت و قدر و قیمت زندگی و حیات را به خوبی درک کردن و دانستن، و چقدر دلتنگ این روزها هستیم و امید آنکه هرچه زودتر، این روزها فرا برسند.
دور روزگاری نیست که محل تجمع مردم حمام های عمومی، قهوه خانه ها، زورخانه ها، و پاتوق های عمومی بود و در این رهگذر، فرهنگ مردم شکل می گرفت، و از دل این فرهنگ مردم، سخنان نغز و کوتاه در قامت ضرب المثل، استعاره، کنایه، طعنه، نیش و نوش، و زیبایی کلام، رخ می نمود و هرچه که از روابط انسانی و اجتماعی دور شویم، به یقین کلام، شیرینی خود را از دست داده و محاوره لطفی نخواهد داشت، امری که در فضای مجازی (چه اسم بی مسمایی، مگر حقیقی تر از این فضا هم وجود دارد، که از بام تا شام وقت بسیاری از مردم را گرفته و می گیرد) به شدت در حال گسترش است و باید نگران این امر بود که مشتی لغات بی هویت و بی سروته، آن هم با املای جدید رواج یافته و زبان شیرین فارسی، در بستر زمان، چنان آفت زده گردد که اگر از دانشجویی بخواهد، غزلی از حافظ را بخواند، بگوید: حافظ دیگه کیه؟! و چه عذاب آور است کلامی را به زبان بیاوری، بدون وام گیری از عظیمان شعر و ادب و فارسی. شصت و پنج سال پیش در هفتمین روز از اسفندماه سال 1334، عظیمی را از دست دادیم که باید ادبیات عامه مردم را به قبل و بعد تقسیم کنیم: روان شاد علی اکبر دهخدا.
در زمینه فرهنگ عامه، طی 200 سال اخیر، از زمان مرحوم میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر ثانی، که در منشآت خود، زبان عامیانه را به کار گرفت، تا روزگار ما، کم نیستند کسانی که رنج برده و در زمینه های گوناگون، فرهنگ عامه را واکاوی نموده و زوایا و ظرائف آن را ثبت و ضبط نموده اند و مرحوم دهخدا با امثال و حکم این راه را گگردد، صاف و هموار کرد و در روزگار ما، مرحوم احمد شاملو، با کتاب کوچه، بابی نو در این زمینه را گگردد و امید آن که این اثر عظیم و کم نظیر، هرچه زودتر سر و سامان یافته و به پایان رسد و حیف است، بعد از وفات آن مرحوم، این اثر این همه زمان را صرف خود سازد و جا دارد همسر مرحوم شاملو، همتی دوچندان به خرج دهد، باشد این اثر که به یقین بیش از پنجاه جلد خواهد شد، به حلیه طبع آراسته و دوستداران فرهنگ عامه را شاد گرداند. در این زمینه:
شکورزاده بلوری، دکتر ابراهیم؛ عقاید و رسوم مردم خراسان، به انضمام پاره ای اشعار و لغات و امثال افسانه ها و فال ها و دعاها و چیستان ها، 486 صفحه وزیری، چاپ اول با ویراست جدید، انتشارات مازیار، 1393، تهران.
کاری کارستان انجام داده و از عقد و عروسی و سوگواری گرفته، تا آداب و رسوم محلی و طب عوام و فال و دعاها و آش ها و نذری ها، باورها و احکام توده و هواشناسی عامیانه و افسانه ها و اشعار و ترانه ها و لالایی ها را با دقت تمام، در دیار خراسان را قلمی نموده و از مردمی می گوید که دیگر در میان ما نیستند، اما باورشان با ماست، و آیا نسل حاضر این همه ظرائف زبانی و کلامی و خیال و باور را، قبول دارد، و یا خیر، باید بگوییم متأسفانه خیر.
مرحوم شکورزاده بلوری، درباره نوروز در خراسان می نویسد:
در خراسان همه از عظیم و کوچک و فقیر و غنی به آداب و رسوم نوروز پای بند و علاقه مند هستند و در اجرای سنن باستانی این عید ملی سخت می کوشند، چند روز متوالی دست از کار می کنشد و ایّام و ساعات خود را صرف عیش و نوش و سور و سرور و خوردن اطعمه لذیذ و شیرینی و تنقلات و تفریح و خنده می نمایند. گندم و عدس سبز می نمایند، لباس نو می پوشند، ... بازی می نمایند، آب به یکدیگر می پاشند، اسفند می سوزانند، تخم مرغ رنگ نموده درست می نمایند، دکاکین را با پارچه های رنگارنگ و فرش های خوش نقش و زیبا می آرایند، پوست پلنگ و کشکول و تبرزین به در و دیوار می آویزند، به دیدن یکدیگر می فرایند، روی یکدیگر را می بوسند، سال نو را به خویشان و دوستان خود تبریک می گویند، برای آن ها پیروز بختی و شادکامی آرزو می نمایند، به یکدیگر هدیه می دهند و خلاصه در انجام مراسم نوروزی و برپاداشتن آداب و رسوم کهن باستانی سنگ تمام می گذارند.
از چند هفته به نوروز مانده جنب وجوش خاصی در مردم پدید می آید، همه در فکر تهیه لباس نو به این سوی و آن سوی می فرایند. همه خانه تکانی می نمایند. ظروف مسین را به رویگر می دهند سفید کند. جامه ها را می شویند، فرش ها را می تکانند، در و پنجره و پله و دستگیره ها را تمیز می نمایند، و از تمام اثاث خانه گرد می زدایند، تا در شب عید و موقع تحویل، همه اتاق ها و زوایای خانه پاک و پاکیزه باشد، گندم و عدس در دیس و دوری خیس می نمایند، یا اسفرزه و ترتیزک و خاکشیر روی پارچه پهن می نمایند و پشت کوزه می چسبانند تا برای شب عید سبز گردد و در ایام نوروز خانه به سبزه آراسته باشد. حاجی فیروزها جیگی جیگی ننه خانم در کوچه و بازار راه می افتند، دنبک می زنند و تصنیف می خوانند، مردم از شب چهارشنبه سوری آتش می افروزند و از روی شعله های سرخ رنگ می پرند و برای خود تندرستی و سرخ رویی آرزو می نمایند. یکی دو روز به عید مانده هم سمنو می پزند و روز قبل از تحویل به حمام می فرایند و سر و تن خود را می شویند و به دست و پای خود حنا می بندند.
وقتی لحظه تحویل نزدیک شد، عده ای به مسجد می فرایند تا دعا بخوانند و از برکت آن دعا در تمام مدت سال از خطرات مصون و غرق در نعمت گردند. علاوه بر آن معتقدند که حضور شخص در یکی از اماکن مقدس به هنگام تحویل سال، موجب می گردد که وی در طول سال جدیدی از فریب شیطان و ارتکاب به معاصی کبیره مصون بماند. گروهی نیز در خانه نزد زن و فرزند خود می مانند، زیرا عقیده دارند که در موقع تحویل نباید از خانه و خویشان خود دور باشند، والا تمام یا قسمت اعظم سال را به دوری از خانواده خود مبتلا خواهند شد.
چند لحظه قبل از تحویل سال اندکی آرد خمیر و در گوشه ای می گذارند تا وَر آید، بعد سماور را آتش می نمایند و سفره هفت سین را می چینند و لباس های نو خود را می پوشند. اسفند در آتش می ریزند، مشک و عنبر می سوزانند و در هر خانه چراغ یا شمعی می افروزند، آن گاه سفره سفیدی در وسط اتاق پهن می نمایند و دو عدد لاله یا دو چراغ یا دو شمع هم روشن نموده در وسط آن می گذراند. بین دو لاله یک جلد کلام الله مجید و یک آینه قرار می دهند. جلو آینه چند دانه گندم می پاشند و روی آینه هم یک تخم مرغ می گذراند تا در موقع تحویل سال، تخم مرغ روی آینه بچرخد یک ظرف عسل در گوشه سفره و یک عدد نان سنگک نیز در گوشه دیگر می گذارند.
سینی هفت سین را هم در وسط سفره در جای مناسبی می گذارند. در سینی هفت سین، هفت چیز که نام آنها با س شروع شده باشد می چینند. به این توضیح یک ظرف کوچک سمنو، یک عدد سکه، یک استکان سرکه، چند دانه سیر، چند دانه سنجد، قدری سماق، یک عدد سیب، علاوه بر آن سبزه ای را هم که از دو هفته قبل تهیه نموده اند، در کنار آن قرار می دهند. یک کاسه پرآب هم در گوشه ای می گذارند و روی آن چند ساقه سبز و یک عدد نارنج می اندازند. مقداری آجیل و شیرینی هم در دو بشقاب جداگانه می ریزند و با یک پیاله ماست و یک بشقاب سبزی پلو و ماهی در کنار سفره قرار می دهند.
بعد در تمام اتاق ها و دهان خیک ماست و سرکیسه های نخود و لوبیا و عدس و ماش و برنج را باز می گذارند و منتظر می نشینند تا سال تحویل گردد. آب علامت روشنایی و سبزه علامت خُرّمی و شمع و چراغ علامت طول عمر و تخم مرغ مظهر پیدایش حیات و شروع تکوین و خلقت موجودات عالم و بشارت دهنده حلول سال نو و شروع دوران حیات است. ماهی را هم چون رزق حلال می دانند در سفره می گذارند تا در تمام سال رزق و روزی حلال نصیب شان بگردد. عسل برای شیرین کامی و تندرستی اهل خانه و نان و سکه هم برای جلب نعمت و برکت است. (ص 77 ـ 74).
تا بخواهید در این کتاب، که در اصل کتاب کوچه مردم خراسان است می توانید از این ظرائف بخوانید و لذت ببرید.
در سوی دیگر کشور، به همدان می رویم، با:
حمدیه، علی اصغر؛ قهوه خانه در همدان؛ ویرایش محسن صیفی کار، 333 صفحه وزیری، نشر طلایی (حوزه هنری استان همدان)، چاپ اول، تابستان 1399، همدان
تا سری بزنیم به قهوه خانه هایی این شهر تاریخی، که در روزگاری نه چندان دور، محل تجمع مردم بود.
علی اصغر حمدیه، قهوه خانه را پاتوق فرهنگی و صنفی می نامد واز ده ها قهوه خانه و قهوه چی ثابت و سیار، سخن به میان می آورد و او با ظرافت تمام از وسایل و ملزومات قهوه خانه ها و سنت قهوه نوشی ایرانیان در دوره صفوی تا قاجار می گوید و انواع چای های نوشیدنی را یکان یکان در برابر خواننده اش می نهد. چای شیرین، چای دیشلمه (ترکی)، چای پُرمایه، چای کمرنگ، چای ترش، چای دارچین، چای زنجبیل، چای هل، چای دبش (بسیار عالی)، چای لب سوز و لب دوز و لب ریز، چای دو رنگ، چای تَرید، چای نبات زعفرانی، چای ترش، چای قرمز، چای گل گاوزبان، چای بادرنجبویه، چای اسطوخودوس، چای آویشن، چای اکلیل کوهی، چای مرزنجوش، چای بهار نارنج، چای گلپر، چای پونه و ... از جمله این چای ها بود.
سخنوری، نقالی، پرده خوانی، ترنابازی، معرکه گیری، بندبازی، و بعضی بازی های متنوع از دیگر موارد سرگرمی در قهوه خانه ها بود و مردم ضمن نوشیدن چای و خوردن دیزی، رو در روی یکدیگر به محاوره و گفت وگو، برمی آمدند، تبادل درد و شادی می کردند، برای یکدیگر شغل و کار جور می کردند، به خواستگاری یکدیگر می رفتند، و در فصول گرم سال، در فضای سبز و باز قهوه خانه، از یخ در بهشت گرفته تا فالوده و بستنی را مزه می کردند و بدین سان، در کنار زندگی توأم با آرامش، به آسایش نیز می پرداختند.
این امور، در روزگار ما، به گونه ای حکم کیمیا را یافته و کرونا قوز بالا قوز شده و باشد که در آستانه سال نو، همه چیز را از نو شروع کنیم. زندگی را، شادی را، صله رحم را، ضعیف نوازی را، احترام به طبیعت را، احترام به عظیم تر را، دید و بازدید را، و همه آن چیزی که نامش زندگی است. اما این بار صمیمی تر، دوست داشتنی تر و با تمام وجود. نوروز بهانه ای برای از سرگیری زندگی است. بهار زیبا و نوروز دل انگیز بیاید، تا با شما بار دیگر سرود زندگی را با شادی بیشتری بخوانیم. چنین باد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران