مسخ چطور جاودانه شد؟ - مهسان بلاگ

به گزارش خبرنگاران، مسخ، روایت کافکا از مردی که پس از بیدار شدن از خواب خود را شکل یک حشره بزرگ می بیند، هنوز پس از گذشت یک قرن از زمان نخستین انتشارش می تواند مخاطب را مجذوب کند. اما این شاهکار ادبی چطور خلق شد؟

کافکا حین نگارش یک رمان دیگر مسخ را نوشت. این نویسنده دوران سختی را حین نگارش رمان اولش گذراند (رمان نخست او هرگز به خاتمه نرسید و پس از مرگ کافکا با اسم آمریکا منتشر شد). زمانی که ایده نگارش مسخ به ذهنش رسید سریعا نگارش آن را شروع کرد. با توجه به این که او یک کارمند تمام وقت بیمه بود در نگارش این اثر وقفه هایی به وجود آمد، با این حال او پیروز شد، نسخه اولیه را در سه هفته یعنی از اواسط نوامبر تا اوایل دسامبر سال 1912 به اتمام برساند.

چاپ مسخ سه سال به طول انجامید. کافکا در 24 نوامبر سال 1912 بخشی از این کتاب را برای جمعی از دوستانش خواند. صحبت درباره این اثر شروع شد و به زودی ناشران نسبت به چاپ آن تمایل نشان دادند. با وجود مشغله های مربوط به آمریکا نگارش نسخه نو این کتاب چندین ماه طول کشید. با وقوع جنگ جهانی اول در نگارش این رمان بیشتر وقفه افتاد. در نهایت در اکتبر سال 1915، این داستان در ژورنال ادبی Die weissen Blätter منتشر شد و دو ماه بعد هم در قالب رمان به چاپ رسید.

ترجمه های متعددی برای جمله شروعین مشهور مسخ وجود دارد. طی سالیان، مترجمان از جملات مختلفی برای این قسمت استفاده کردند: همانند گرگور سامسا به یک سوسک غول پیکر تبدیل شد یا به یک ساس بزرگ الجثه تبدیل شد. با این که همه کارشناسان موافق هستند که گرگور به نوعی حشره تبدیل شده است اما نوع دقیق آن معین نیست. به نظر می رسد کافکا این کار را عمدا انجام داده باشد چراکه واژه آلمانی ای که برای شرایط نو گرگور استفاده کرد، Ungeziefer است که می تواند یک گونه حشره یا نوعی کرم باشد.

کافکا ناشر را از چاپ تصویر حشره بر روی جلد منع کرد. با توجه به ابهام موجود درباره شکل نو گرگور، کافکا تاکید داشت که تصویر این حشره نباید روی جلد نقش ببندد. خواسته کافکا در چاپ اول محقق شد و تصویر مردی در پوشش لباسی بلند بر روی جلد رفت اما در چاپ های بعدی گرگور در انواع و اقسام شکل های یک موجود خزنده یا غیرعادی به تصویر کشیده شد.

حالا بیش از 100 سال از نخستین باری که مسخ روانه بازار شد گذشته است اما چرا این کتاب همچنان مخاطبان خود را ناامید نمی نماید؟ گاردین در گزارشی درباره مسخ می نویسد شاید یکی از دلایل جذابیت این کتاب این باشد که داستان مسخ به نحوی ترسناک است. این تصور که یک مرد در بدن یک حشره از خواب بیدار گردد جذابیت فوق العاده ای را برای مخاطب ایجاد می نماید. از طرفی با وجود لحظات ناگوار داستان، این روایت خنده دار هم هست. مثلا در این داستان گرگور می داند که حالا شش پا دارد، با این حال چند صفحه بعد به این فکر می افتد که شاید این اتفاق فقط ناشی از یک گلودرد و سرماخوردگی است! مگر مخاطب جز خندیدن انتخاب دیگری هم دارد؟

hodablog.ir: هدا بلاگ | انجمن گفتگوی سیستم مدیریت محتوای هدا بلاگ